Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
home run
بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
Other Matches
yips
هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
field
زمین بازی
pitches
زمین بازی
playgrounds
زمین بازی
playing court
زمین بازی
field of play
زمین بازی
fielded
زمین بازی
playing fields
زمین بازی
playground
زمین بازی
fields
زمین بازی
pitch
زمین بازی
playing field
زمین بازی
squash court
زمین بازی اسکواش
links
زمین بازی گلف
rugby field
زمین بازی رگبی
team handball court
زمین بازی هند بال
out of bounds
بیرون از زمین بازی
[ورزش]
long service line
خط طولی زمین در بازی دونفره
baseline game
بازی در انتهای زمین تنیس
The ball was out of bounds.
توپ خارج
[از زمین بازی]
بود.
curling
بازی روی زمین یخ بین دوتیم 4 نفره
sticky wicket
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
an out match
مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
volleyball
بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
lagged
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tempest
هیجان
fever
هیجان
titillation
هیجان
fevers
هیجان
dither
هیجان
ignition
هیجان
tempests
هیجان
waved
هیجان
emotion
هیجان
frissons
هیجان
lather
هیجان
thrill
هیجان
hysterics
هیجان
heatedly
با هیجان
thrills
هیجان
wave
هیجان
frisson
هیجان
twitteration
هیجان
stour
هیجان
ebullient
پر هیجان
emotions
هیجان
waving
هیجان
waves
هیجان
incensement
هیجان
tornados
هیجان
tornadoes
هیجان
tornado
هیجان
dithers
هیجان
frets
هیجان
dithered
هیجان
excitment
هیجان
kippage
هیجان
excitedness
هیجان
excitation
هیجان
frenzy
هیجان
fret
هیجان
burning
هیجان
snit
هیجان
burning
در هیجان
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
effervescency
هیجان خروش
to string up
به هیجان اوردن
twittered
هیجان وارتعاش
jumpy
هیجان اور
boil
التهاب هیجان
labile affect
هیجان نااستوار
chafes
به هیجان اوردن
twittering
هیجان وارتعاش
twitters
هیجان وارتعاش
to flare up
به هیجان امدن
boiled
التهاب هیجان
tickled pink
هیجان زده
agitation
هیجان تلاطم
cliffhanger
<idiom>
هیجان انگیز
excitedly
از روی هیجان
affectivity
هیجان پذیری
hyperthymia
هیجان زدگی
boils
التهاب هیجان
impassion
به هیجان اوردن
twitter
هیجان وارتعاش
chafe
به هیجان اوردن
unco
هیجان مرموز
rip roaring
هیجان انگیر
inflames
به هیجان اوردن
aglow
در حالت هیجان
rapturous
هیجان انگیز
high-pitched
هیجان زده
gung-ho
پر شور و هیجان
inflame
به هیجان اوردن
chafing
به هیجان اوردن
appropriate affect
هیجان همخوان
incensive
هیجان امیز
inexcitable
هیجان ناپذیر
orgasms
شور و هیجان
orgasm
شور و هیجان
inflaming
به هیجان اوردن
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
turn (someone) on
<idiom>
به هیجان آوردن شخصی
emote
هیجان بخرج دادن
emote
هیجان نشان دادن
buring question
مسئله هیجان اور
heatedly
از روی هیجان یا حرارت
fizzing
سرزندگی هیجان داشتن
fizzes
سرزندگی هیجان داشتن
fizzed
سرزندگی هیجان داشتن
fizz
سرزندگی هیجان داشتن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stirring
بهم زننده هیجان اور
irritament
تحریک کننده هیجان اور
commove
مضطرب ساختن به هیجان اوردن
wind up
<idiom>
خیلی هیجان زده شدن
thrillers
هیجان انگیز مرتعش کننده
thriller
هیجان انگیز مرتعش کننده
mania
عشق هیجان بی دلیل وزیاد
manias
عشق هیجان بی دلیل وزیاد
electrifying
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
abuzz
<adj.>
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
overwork
خسته کردن به هیجان اوردن
overworked
خسته کردن به هیجان اوردن
overworking
خسته کردن به هیجان اوردن
overworks
خسته کردن به هیجان اوردن
go ape
<idiom>
از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
fury
هیجان شدید وتند خشم
hysteric
دارای هیجان شدید یاهیستری
electrify
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifies
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
It is so exciting!
این بسیار هیجان انگیز است!
to tie into something
[ American E]
با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
I was on tiptoe with excitement.
از هیجان روی پا بند نمی شدم
to feverishly look forward to something
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
to look forward to something excitedly
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
furore
هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
hysteria
غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
beside one's self
<idiom>
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
tearjerker
نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
tear jerking
نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com