English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
eot geo reo باز کردن دفاع ضربدری
Other Matches
juji uke دفاع ضربدری
heichio makki بازکردن دفاع ضربدری هشیوماگی تکواندو
juji ضربدری
cross wise چلیپایی ضربدری
cross products حاصلضرب ضربدری
racking seizing بستن ضربدری
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
pleaded دفاع کردن
defending دفاع کردن
defends دفاع کردن
defends دفاع کردن از
defended دفاع کردن
buckler دفاع کردن
to stick up for دفاع کردن از
plead دفاع کردن
deraign دفاع کردن
makki دفاع کردن
to make a d. دفاع کردن
pleads دفاع کردن
implead دفاع کردن
defend دفاع کردن
defended دفاع کردن از
defend دفاع کردن از
propugn دفاع کردن از
fend دفاع کردن
asserted دفاع کردن از
advocate دفاع کردن
advocated دفاع کردن
say a good word for دفاع کردن
assert دفاع کردن از
advocates دفاع کردن
advocating دفاع کردن
answer دفاع کردن
answers دفاع کردن
asserting دفاع کردن از
asserts دفاع کردن از
answered دفاع کردن
answering دفاع کردن
defending دفاع کردن از
to defend [from] دفاع کردن [از]
ward off دفاع کردن
breasts باسینه دفاع کردن
defenses دفاع کردن استحکامات
defence دفاع کردن استحکامات
breast باسینه دفاع کردن
champion مبارزه دفاع کردن از
parry سد کردن دفاع مستقیم
championed مبارزه دفاع کردن از
speak out <idiom> دفاع کردن از چیزی
championing مبارزه دفاع کردن از
parrying سد کردن دفاع مستقیم
parried سد کردن دفاع مستقیم
parries سد کردن دفاع مستقیم
champions مبارزه دفاع کردن از
bayed دفاع کردن درمقابل
assert oneself از حق خود دفاع کردن
defense دفاع کردن استحکامات
bays دفاع کردن درمقابل
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
bield شجاع شدن دفاع کردن
detachment parry دفاع با دور کردن شمشیرحریف
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
mayhen ازوسیله دفاع محروم کردن
to act in self-defence دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to vindicate a religion دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense دفاع وزارت دفاع
vindicating دفاع کردن از محقق کردن
vindicate دفاع کردن از محقق کردن
vindicates دفاع کردن از محقق کردن
vindicated دفاع کردن از محقق کردن
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
parrying دفاع
one man block تک دفاع
defenses دفاع
vindication دفاع
advocation دفاع
uncovered بی دفاع
advocacy دفاع
parry دفاع
parries دفاع
block دفاع
blocked دفاع
munition دفاع
parried دفاع
pleading دفاع
apologias دفاع
blocks دفاع
defence دفاع
czech defence دفاع چک
answering دفاع
defend دفاع
answered دفاع
apologia دفاع
defended دفاع
defense دفاع
tae دفاع با پا
fencing دفاع
answers دفاع
defending دفاع
defends دفاع
answer دفاع
composite defense دفاع مرکب
soto uke دفاع از خارج
secretary of defense وزیر دفاع
secretary of defence وزیر دفاع
russian defence دفاع روسی
defense in place دفاع در محل
self defence دفاع مشروع
secretary of state for defence وزیر دفاع
defense in depth دفاع در عمق
penetrates نفوذ در دفاع
pillsbury defence دفاع پیلزبری
untenable غیرقابل دفاع
pierce the block شکافتن دفاع
philidor's defence دفاع فیلیدور
scandinavian defence دفاع اسکاندیناویایی
pirc defence دفاع پیرک
closed variation دفاع تاراش
dutch attack دفاع برد
plea of accused دفاع متهم
polish defence دفاع لهستانی
benoni defence دفاع بنونی
position defense دفاع موضعی
position defense دفاع یا پدافندثابت
ego defence دفاع خود
defensive board دفاع سبد
replication رونوشت دفاع
sham plea دفاع ناموجه
robatsch defence دفاع روباتش
d. armour اسلحه دفاع
defendants دفاع کننده
defendant دفاع کننده
sham plea دفاع پوچ
opening شکافتن دفاع
openings شکافتن دفاع
the right of self-defence حق دفاع از خود
daylight نفوذ در دفاع
damiano's defence دفاع دامیانو
penetrated نفوذ در دفاع
right of self defence حق دفاع مشروع
penetrate نفوذ در دفاع
catenaccio دفاع بتونی
semi circular parry دفاع نیمدایره
self protection دفاع از نفس
dogs دفاع بسته
dogging دفاع بسته
dog دفاع بسته
double guard دفاع با دو دست
dory defence دفاع دوری
simple parry دفاع ساده
deliberate defense دفاع بافرصت
open خط بازبی دفاع
open بی دفاع واریز نش
opened خط بازبی دفاع
opened بی دفاع واریز نش
opens خط بازبی دفاع
opens بی دفاع واریز نش
department of defense وزارت دفاع
self-defence دفاع از خود
classical variation دفاع ارتدوکس
active defense دفاع عامل
three man block دفاع سه نفره
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
indefensible غیرقابل دفاع
vindicative دفاع کننده
mikazuki uke ushiro geri دفاع هلالی
hasty defense دفاع تعجیلی
meran defence دفاع مران
defensive منطقه دفاع
right of self preservation حق دفاع از خود
extended defense دفاع گسترده
in self defence برای دفاع
backfield دفاع نفوذی
indefensibility دفاع ناپذیری
tenability دفاع پذیری
war department وزارت دفاع
achi komi دفاع فشاری
coverage دفاع پوششی
national defense دفاع ملی
fullback دفاع پوششی
national defence دفاع ملی
morote uke دفاع با دست
nagashi uke دفاع پرسی
age ake دفاع بالارونده
morote uke دفاع دوتایی
summetrical defence دفاع متقارن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com