Dictiornary-Farsi | باسانی رنگ شونده رنگ دوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
chromatophil	باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromophil	باسانی رنگ شونده رنگ دوست


Other Matches

self liquidating	باسانی تبدیل بپول شونده
facile	باسانی
glibly	باسانی بسهولت
precipitated	غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting	بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitating	غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate	غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates	غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
facile	باسانی قابل اجرا
hair trigger	باسانی حرکت کننده
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
milch cow	کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
that fruit packs easily	ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
ratchet effect	اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
ball bearings	چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing	چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
deliquescent	اب شونده
folding	تا شونده
step down	کم شونده
squashy	له شونده
vimineous	خم شونده
diminishing	کم شونده
buddies	دوست
buddy	دوست
heart-to-hearts	دوست
hydrophilic	اب دوست
hydrophilic compound	اب دوست
bozo	دوست
unfriended	بی دوست
philoginous	زن دوست
amicable	دوست
chums	دوست
chum	دوست
allying	دوست
ally	دوست
heart-to-heart	دوست
friends	دوست
friend	دوست
leal	دوست
heart to heart	دوست
schoolmate	دوست
formalist	دوست
philogynist	زن دوست
schoolmates	دوست
friendless	بی دوست
dienophile	دی ان دوست
locator	جایگزین شونده
conducive	موجب شونده
conducive	منجر شونده
liquescent	مایع شونده
payees	پرداخت شونده
foldaway	کوچک شونده
accumulative	جمع شونده
excurrent	جاری شونده
concretive	سفت شونده
congregative	جمع شونده
interviewees	مصاحبه شونده
fly table	میز تا شونده
concentrator	متمرکز شونده
payee	پرداخت شونده
meliorative	بهتر شونده
migratory	جابجا شونده
perfusive	پخش شونده
evanescent	محو شونده
dilatant	گشاد شونده
eruptional	منفجر شونده
erubescent	سرخ شونده
emissive	خارج شونده
emanative	صادر شونده
displaceable	جابجا شونده
perfusive	پاشیده شونده
metastatic	جابجا شونده
osculant	واقع شونده
examinee	امتحان شونده
riser	بلند شونده
depreciable	مستهلک شونده
deteriorative	بدتر شونده
ingravescent	سخت تر شونده
napidescent	سنگ شونده
nigrescent	سیاه شونده
deviator	منحرف شونده
acquiescent	راضی شونده
ingressive	داخل شونده
increscent	زیاد شونده
analysand	تحلیل شونده
ameliorative	بهتر شونده
ingoing	وارد شونده
aggravative	بدتر شونده
adrenergic	فعال شونده
clotty	دلمه شونده
coagulable	دلمه شونده
inhibiter	مانع شونده
inbound	وارد شونده
illative	منتج شونده
gray	سفید شونده
clastic	جدا شونده
changful	دگرگون شونده
changful	جوربجور شونده
causative	سبب شونده
clastic	تقسیم شونده
gelable	دلمه شونده
hardenable	سخت شونده
base ejection	پرتاب شونده از ته
assimilatory	هم جنس شونده
inhibitor	مانع شونده
intrant	داخل شونده
fulminating	محترق شونده
repressive	مانع شونده
deterrents	مانع شونده
deterrent	مانع شونده
combinatory	ترکیب شونده
fill in	جانشین شونده
latescent	پنهان شونده
frondescent	برگ شونده
comparand	قیاس شونده
drying	خشک شونده
friable	خرد شونده
outgoing	صادر شونده
acidific	ترش شونده
introgresseive	داخل شونده
gelable	ژلاتینی شونده
fusible	ذوب شونده
accumulatively	بطورجمع شونده
juvenescent	جوان شونده
accretive	زیاد شونده
explosive	منفجر شونده
incoming	وارد شونده
menstruating	قاعده شونده
menstruating	بی نماز شونده
technical	دگرگون شونده
ingoing	داخل شونده
virescent	سبز شونده
tilting board	صفحه کج شونده
tensive	وخیم شونده
tensive	سفت شونده
tabescent	لاغر شونده
soluble oil	روغن حل شونده
simultaneous with each other	با هم واقع شونده
seconder	دوم شونده
seceder	منتزع شونده
clinchers	متمسک شونده
clincher	متمسک شونده
frequents	تکرار شونده
stretchy	گشاد شونده
stretchier	گشاد شونده
frequenting	تکرار شونده
frequented	تکرار شونده
frequent	تکرار شونده
reactive	منعکس شونده
stretchiest	گشاد شونده
accumulate	جمع شونده
accumulates	جمع شونده
accumulating	جمع شونده
decreasingly	بطورکم شونده
insured	بیمه شونده
cumulative	جمع شونده
rigescent	سخت شونده
metabolic	دگرگون شونده
pulverulent	خرد شونده
redintegrate	تجدید شونده
rarefactive	رقیق شونده
entrants	وارد شونده
entrant	وارد شونده
rubescent	قرمز شونده
recreant	تسلیم شونده
remittent	سبک شونده
proliferous	تکثیر شونده
rigescent	سفت شونده
interviewee	مصاحبه شونده
restrainer	مانع شونده
revulsive	جابجا شونده
retractive	جمع شونده
hail fellow	دوست صمیمی
heliophilous	افتاب دوست
hand in glove	دوست همراز
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
hand and glove	دوست همراز
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
halophilous	نمک دوست
electrophile	الکترون دوست
hemophile	خون دوست
germanophil	المان دوست
his friend's murder	قتل دوست او
friendly state	کشور دوست
francophil	فرانسه دوست
I need my e	من دوست دارم
gallophile	فرانسه دوست
francophile	فرانسه دوست
philobiblic	کتاب دوست
negrophil	سیاه دوست
negrophil	زنگی دوست
necrophilous	لاشه دوست
myrmecophilous	مورجه دوست
lithophilous	سنگ دوست
liquorish	نوشابه دوست
ornithophilous	مرغ دوست
saprophytic	پوده دوست