English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English Persian
wardroom باشگاه افسران ناو
Other Matches
farm باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
officer's mess نهارخوری افسران
wardroom اطاق افسران
opposite numbers افسران شاغل
senior officer ارشدترین افسران
baton عصای افسران
batons عصای افسران
staffs افسران صاحب منصبان
officer's mess سالن غذاخوری افسران
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
shoulder mark درجه سردوشی افسران
statem room خوابگاه افسران ناو
staff افسران صاحب منصبان
staffed افسران صاحب منصبان
wardroom اطاق افسران ناو
opposite numbers افسران مشغول به کار
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
clubmate هم باشگاه
clup باشگاه
clubs باشگاه
clubbing باشگاه
clubbed باشگاه
club باشگاه
waives رد ادعای باشگاه
steward خدمه باشگاه
steward پیشخدمت باشگاه
hunt club باشگاه شکارچیان
indian club باشگاه هندیها
stewards خدمه باشگاه
club خاج باشگاه
mess president رئیس باشگاه
mess treasurer حسابدار باشگاه
service club باشگاه افراد
service club باشگاه سربازان
waive رد ادعای باشگاه
general manager مدیر باشگاه
mess نهارخوری باشگاه
clubbed خاج باشگاه
clubbing خاج باشگاه
clubs خاج باشگاه
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
waived رد ادعای باشگاه
stewards پیشخدمت باشگاه
common rooms باشگاه دانشجویان
messes نهارخوری باشگاه
common room باشگاه دانشجویان
club sport باشگاه ورزشی
options حق باشگاه در تمدید قرارداد
option حق باشگاه در تمدید قرارداد
country clubs باشگاه خارج از شهر
country clubs باشگاه ورزشی وتفریحی
country club باشگاه خارج از شهر
country club باشگاه ورزشی وتفریحی
gymkhana ورزشگاه باشگاه ورزشی
rotarian عضو باشگاه روتاری
gymkhanas ورزشگاه باشگاه ورزشی
mess غذاخوری باشگاه ناو
golf club باشگاه گلف بازان
messes غذاخوری باشگاه ناو
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
jockey club باشگاه سوار کاران
jockey club باشگاه سوارکاران انگلستان
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
clubhouses محل باشگاه وانجمن
clubhouse محل باشگاه وانجمن
pavilions باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilion باشگاه بازیگران در انگلستان
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
YMCA مخفف باشگاه جوانان مسیحی
glee club کلوب یا باشگاه اواز و سرود
unattached بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
YMCAs مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YWCAs مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
YWCA مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
clubbing :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
club :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com