English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
dynamic بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamically بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
Search result with all words
buffer بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
Other Matches
elastic buffer اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
dimensional change تغییر اندازه
vary infinitely بی اندازه تغییر کردن
fixes فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
fixes رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
flexible آرایهای که اندازه و حد آن قابل تغییر است
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
subschema زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
amplitude روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
perspectives روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
vectors که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
constant ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
need نیاز
needless بی نیاز
needed نیاز
needing نیاز
want نیاز
demand نیاز
need نیاز
requirement نیاز
self sufficing بی نیاز
requirement نیاز
demand نیاز
demands نیاز
demanded نیاز
self-sufficient بی نیاز
self-explanatory بی نیاز از توصیف
agamic بی نیاز ازتخم نر
quasi need شبه نیاز
requirement مورد نیاز
structural requirement نیاز استاتیکی
capital requirement نیاز سرمایه
cognizance need نیاز شناخت
sweet nothings راز و نیاز
affiliation need نیاز پیوندجویی
felt need نیاز هشیار
n affiliation نیاز پیوندجویی
nurturance need نیاز مهرورزی
succorance need نیاز مهرطلبی
construction need نیاز سازندگی
demands نیاز احتیاج
necessity نیاز نیازمندی
need gratification ارضای نیاز
demanded نیاز احتیاج
self explaining بی نیاز از توصیف
self contained برون بی نیاز
social need نیاز اجتماعی
prerequisites پیش نیاز
prerequisite پیش نیاز
achievement need نیاز پیشرفت
n achievement نیاز پیشرفت
urgency of need ضرورت نیاز
self-evident بی نیاز از اثبات
manifest need نیاز اشکار
want نقصان نیاز
wanted نقصان نیاز
self explanatory بی نیاز از توصیف
demand نیاز احتیاج
demand processing پردازش بر اساس نیاز
dominance need نیاز سلطه گری
obviate رفع نیاز کردن
obviating رفع نیاز کردن
lime requirement اهک مورد نیاز
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory نظریه نیاز- فشار
floor space occupied فضای مورد نیاز
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
obviated رفع نیاز کردن
defendance need نیاز خویشتن پایی
obviates رفع نیاز کردن
deference need نیاز دنباله روی
custom ROM مین نیاز مشتری
criminal court راز و نیاز کردن
self sufficient مستغنی بی نیاز از غیر
requires نیاز داشتن لازم بودن
post free بدون نیاز به تمبر زدن
required نیاز داشتن لازم بودن
require نیاز داشتن لازم بودن
combat essential مورد نیاز حتمی رزمی
iam in bad بسیار نیاز مند هشتم
notations و دیگر نیاز به کروشه نیست
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notation و دیگر نیاز به کروشه نیست
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
common goods کالای مورد نیاز عموم
overproduce بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
requiring نیاز داشتن لازم بودن
required supply rate نواخت مهمات مورد نیاز
demand paging صفحه بندی مورد نیاز
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
requirements آنچه مورد نیاز است
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
addressing بدون نیاز به موارد خاص
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
postfix و نیاز به کروشه را از بین می برد.
specifies بیان واضح آنچه نیاز است
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
specify بیان واضح آنچه نیاز است
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
shortest بدون نیاز به حمل کننده مسیر
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
shorter بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short بدون نیاز به حمل کننده مسیر
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
To leave someone in the lurch . کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
supplied تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying تامین چیزی که مورد نیاز است .
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
These statistics speak for themselves. این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demand یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
autos خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
cpu کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
auto خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
Gun laws need to be revisited. قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
We'll need 10 years at a [the] minimum. ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com