Dictiornary-Farsi | بافر با طول یک حرف . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 40 (5 milliseconds)

English	Persian
unit	بافر با طول یک حرف .
units	بافر با طول یک حرف .


Search result with all words

overrun	دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overrunning	دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overruns	دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
spillage	وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
spillages	وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
parallel	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels	بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
flush	پاک کردن هر دادهای در بافر
flushes	پاک کردن هر دادهای در بافر
flushing	پاک کردن هر دادهای در بافر
key	استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
buffer	بافر
buffer	کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
local	اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
locals	اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
length	تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
lengths	تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
double	استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled	استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up	استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
buffer capacity	فرفیت بافر
buffer solution	محلول بافر
buffering	استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
disk buffer	بافر دیسک
draw direct	مستقیماگ روی صحنه ونه روی بافر حافظه
elastic buffer	اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
keyboard buffer	بافر صفحه کلید
marching display	وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
MBR	ثباتی در CPU که موقتا تمام ورودی- خروجی ها را بافر میکند
pre imaging	تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
qisam	فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به بافر می خواند
rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
scratchpad	حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
sequential access	فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
Partial phrase not found.

unit