Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English
Persian
residue of the state
باقیمانده ترکه
Other Matches
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
wattle
ترکه برای ساختن سبد ترکه
twing
ترکه
twigs
ترکه
sprig
ترکه
sprays
ترکه
spraying
ترکه
sprayed
ترکه
spray
ترکه
succession
ترکه
virga
ترکه
patrimony
ترکه
estate of a deceased
ترکه
legacy
ترکه
patrimonies
ترکه
legacies
ترکه
wands
ترکه
wand
ترکه
boughs
ترکه
bough
ترکه
switches
ترکه
switched
ترکه
switch
ترکه
successions
ترکه
roof batten
ترکه
heirlooms
ترکه
bequests
ترکه
rod
ترکه
heirloom
ترکه
scion
ترکه نو
bequest
ترکه
scions
ترکه نو
twig
ترکه
rods
ترکه
branchlet
ترکه
sprigs
ترکه
asthin as lath
<idiom>
ترکه ای
affshoot
ترکه
personal representative
مدیر ترکه
personal representative
امین ترکه
one third of estate
ثلث ترکه
one thrid of the estate
ثلث ترکه
renouncing probate
رد سمت ترکه
distribution of the estate
تقسیم ترکه
residuary account
حساب ترکه
administration of estate
اداره ترکه
twiggy
ترکه مانند
offshoot
ترکه فرع
residue of the state
مازاد ترکه
offshoots
ترکه فرع
adminstrator of state
مدیر ترکه
twigged
ترکه مانند
withy
ترکه بید
viminal
ترکه دهنده
legacies
ترکه موصی به
legacy
ترکه موصی به
loose end
باقیمانده
remaining
باقیمانده
loose ends
باقیمانده
leavings
باقیمانده
residue
باقیمانده
residuum
باقیمانده
remainder
باقیمانده
rests
باقیمانده
relict
باقیمانده
rest
باقیمانده
reminder
باقیمانده
reminders
باقیمانده
long residue
باقیمانده
residues
باقیمانده
residual
باقیمانده
letters of administration
سند مدیریت ترکه
fiducial
وابسته به امین ترکه
wicker
ترکه یا چوب کوتاه
distributions
تقسیم ترکه متوفی
distribution
تقسیم ترکه متوفی
fragmenting
قطعه باقیمانده
fragment
قطعه باقیمانده
well-preserved
خوب باقیمانده
residual drawdowm
افت باقیمانده
ort
باقیمانده غذا
remainder of the period
باقیمانده مدت
reliquix
اثار باقیمانده
residual term
جمله باقیمانده
residual unemployment
بیکاری باقیمانده
odds and ends
چیز باقیمانده
survivor
باقیمانده بازمانده
balance of the amount
باقیمانده مبلغ
surviving dependent
فرد باقیمانده
split
میلههای باقیمانده
residual volume
حجم باقیمانده
distillation residue
باقیمانده تقطیر
fragments
قطعه باقیمانده
residual variable
متغیر باقیمانده
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
wickerwork
ساخته شده از ترکه سبدسازی
pendent lite
حکم معلق امین ترکه
heritage
ماترک ترکه غیر منقول
reliquaries
محفظه عتیقه باقیمانده
residuary legatee
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
functional residual capacity
فرفیت باقیمانده عملی
land tail
باقیمانده زمینی یکان
gleaning
خده خوشههای باقیمانده پس از
remain
مانده اثر باقیمانده
sum of squares of residual
مجموع مربعات باقیمانده
remained
مانده اثر باقیمانده
reliquary
محفظه عتیقه باقیمانده
packing sheet
حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
oddment
تکه و پاره چیز باقیمانده
converted
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
convert
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
blowdown
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
trace
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bye hole
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
stay behind
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
carbon tracking
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
wicker work
سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com