English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (10 milliseconds)
English Persian
over بالا
over- بالا
high بالا
highest بالا
highs بالا
up بالا
upped بالا
upping بالا
top بالا
aloft بالا
ascendancy بالا
ascendency بالا
overhead بالا
atop بالا
aweigh بالا
outreach بالا
up stairs بالا
upside بالا
upper بالا
Other Matches
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
galleries لژ بالا
gallery لژ بالا
overtones بالا تن
overhead سر بالا
uppermost از بالا
upper limit حد بالا
up there ان بالا
balconies لژ بالا
balcony لژ بالا
superincumbent از بالا
lever bridge پل بالا رو
on high در بالا
upping رو به بالا
headwater بالا اب
upped رو به بالا
up رو به بالا
above در بالا
overtone بالا تن
at a great age در سن بالا یی
in old age [in great age] در سن بالا
hoisted بالا کشیدن
hoists بالا بردن
upgraded بالا بردن
radius زند بالا
hoisted بالا بردن
upgraded بطرف بالا
upgrading بالا بردن
upgrades بطرف بالا
atop بطرف بالا
upgrades از درجه بالا
upgrades بالا بردن
hoist بالا بردن
hoist بالا کشیدن
upgraded از درجه بالا
hoists بالا کشیدن
uplift بالا بردن
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
at the utmost دست بالا
upgrade بطرف بالا
bottom up از پایین به بالا
upgrade بالا بردن
lifting device ابزار بالا بر
face up feed خورد رو به بالا
h.f. فرکانس بالا
upgrade از درجه بالا
ascendance بالا رفتن
uplifts بالا بردن
heave بالا کشیدن
heaved بالا کشیدن
jacks بالا بردن
ascending بالا رونده
booster بالا برنده
boosters بالا برنده
abovestairs طبقه بالا
promote بالا بردن
embezzling بالا کشیدن
promoted بالا بردن
promotes بالا بردن
promoting بالا بردن
raising بالا اوردن
raises بالا بردن
upheaval بالا امدن
upheavals بالا امدن
embezzles بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
elevating بالا بردن
elevates بالا بردن
aspire بالا رفتن
aspired بالا رفتن
aspires بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
Mt بالا رفتن
Mts بالا رفتن
elevate بالا بردن
embezzled بالا کشیدن
jack بالا بردن
upgrading از درجه بالا
raise بالا بردن
tossed بالا انداختن
shoot forth بالا جستن
tosses بالا انداختن
rally بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
tossing بالا انداختن
rallied بالا بردن قی مت
shoot out بالا جستن
toss بالا انداختن
spec مشخصات بالا
raise بالا کشیدن
soars بالا رفتن
raises بالا کشیدن
soared بالا رفتن
soar بالا رفتن
top down از بالا به پایین
top-down از بالا به پایین
shoot-outs بالا جستن
upgrading بطرف بالا
head piece قسمت بالا
up and down بالا و پایین
escalate بالا گرفتن
escalated بالا گرفتن
escalates بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
high-class از طبقات بالا
Please come up . بفرمائید بالا
chock-a-block بالا کشیده
all-time بالا یا پایینترین حد
upwards بطرف بالا
uplifter بالا برنده
upper beam تیر بالا
upper bound کران بالا
upraise بالا بردن
uprear بالا بردن
upriser بالا رونده
upward compatible همساز رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
upward motion حرکت رو به بالا
upward rotation چرخش رو به بالا
to tilt up به بالا پیچیدن
to turn up [collar] به بالا پیچیدن
up <adv.> به بالا [آمدن]
upwards <adv.> به بالا [رفتن]
to hinge up به بالا پیچیدن
to fold up به بالا پیچیدن
raise of loom بالا بردن
warp beam نورد بالا
to fold up به بالا تا زدن
to hinge up به بالا تا زدن
to tilt up به بالا تا زدن
to turn up [collar] به بالا تا زدن
unfield میدان بالا
heave away بالا بکشید
high temperature دمای بالا
high voltage ولتاژ بالا
high wing بال بالا
scandent بالا رونده
intumesce بالا امدن
it comes from above از بالا می آید
jack up بالا بردن
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
long precision با دقت بالا
mountant بالا رونده
high storage انباره بالا
high resolution وضوح بالا
high precison دقت بالا
heave in بالا کشیدن
high burst ترکش بالا
high contrast تغایر بالا
high efficiency راندمان بالا
high frequency بسامد بالا
high frequency فرکانس بالا
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
high grown بلند بالا
high impedance امپدانس بالا
high order رتبه بالا
on stilts بالا ایستاده بل
plan view دید از بالا
to fetch up بالا اوردن
to puff out بالا امدن
to puff up بالا امدن
to set in بالا امدن
top carriage قنداق بالا
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
topmast دکل بالا
topside قسمت بالا
topsides قسمت بالا
to cast the g. بالا اوردن
to bring up بالا اوردن
they were filfty at the outsid دست بالا
plan view نمای بالا
pushup بالا فشردنی
radio frequency فرکانس بالا
regorge بالا اوردن
res noitaloseR بالا
spoke bone زند بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
talll بلند بالا
the above figures ارقام بالا
the upper storey اشکوب بالا
toss your oars پارو بالا
climbs بالا کشیدن
upping بالا بردن
superstructures ساختار بالا
superstructure ساختار بالا
upper class طبقه بالا
upper classes طبقه بالا
upped بالا بردن
upward بطرف بالا
lift بالا بردن
lifted جر ثقیل بالا بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com