English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
transcend بالاتر بودن
transcended بالاتر بودن
transcending بالاتر بودن
transcends بالاتر بودن
Other Matches
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
the above figures بالاتر
overshoots بالاتر از حد
uppers بالاتر
further up بالاتر
higher بالاتر
above بالاتر
about بالاتر
overshooting بالاتر از حد
superiors بالاتر
overshoot بالاتر از حد
superior بالاتر
upper بالاتر
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
hereinabove بالاتر از این
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
royalmast دکل بالاتر
superordinates شخص بالاتر
superordinate شخص بالاتر
overshoot بالاتر زدن
overshooting بالاتر زدن
overshoots بالاتر زدن
senior بالاتر بالارتبه
seniors بالاتر بالارتبه
parent directory دایرکتوری بالاتر
the court above محکمه بالاتر
above all بالاتر از همه
above par بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia درجه حرارت بالاتر از صد
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
evocations احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation احاله بدادگاه بالاتر احضار
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power به مقامی بالاتر رجوع کردن [برای کمک]
channeling ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
limiter وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gale باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
gales باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
passed یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
LIM EMS استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
speedy cut اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
owe مدیون بودن مرهون بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
abutted مماس بودن مجاور بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
govern نافذ بودن نافر بودن بر
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
agree متفق بودن همرای بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
include شامل بودن متضمن بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand بودن واقع بودن
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate. دو دل بودن
teem پر بودن
judders لق بودن
juddering لق بودن
teemed پر بودن
to think ill of any one بودن
teeming پر بودن
teems پر بودن
exists بودن
put one's cards on the table <idiom> رک بودن
juddered لق بودن
incompactness ول بودن
consecutiveness پی در پی بودن
to be in two minds دو دل بودن
to hold water ضد آب بودن
existed بودن
judder لق بودن
exist بودن
concentricity بودن
To be all adrift. سر در گم بودن
to be proper for به جا بودن
suffices بس بودن
to chop and change دو دل بودن
stink بد بودن
be sufficient بس بودن
be enough بس بودن
be adequate بس بودن
to find oneself بودن
last [be enough] بس بودن
to be بودن
wobbling لق بودن
suffice بس بودن
dubiosity در شک بودن
sufficed بس بودن
suffice بس بودن
reach بس بودن
sufficing بس بودن
stinks بد بودن
wobbles لق بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com