Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (10 milliseconds)
English
Persian
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
Other Matches
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
federal
فدرال
federal banks
بانکهای فدرال
federalist
طرفدار دولت فدرال
Federal Prosecutor General
وزیر دادگستری فدرال
Federal Attorney General
وزیر دادگستری فدرال
Federal style
سبک معماری فدرال
federalize
فدرال شدن یا کردن
federal stock number
شماره فنی فدرال
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
f.b.i
اداره فدرال تحقیقات
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
booking
رزرو جا
bookings
رزرو جا
cannon
[ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
hotel reservation
رزرو هتل
reserved
رزرو شده
reserve
رزرو کردن
reserved words
کلمههای رزرو
reserves
رزرو کردن
reserving
رزرو کردن
book a seat
جا رزرو کردن
to book something
چیزی را رزرو کردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
Where is the hotel reservation?
رزرو هتل کجاست؟
booking office
باجه رزرو بلیت
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
hotel reservation
محل رزرو هتل
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
booker
کسی که برای مسافرین جا رزرو میکندوبلیط می فروشد
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reservation
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reverses
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversing
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
no-show
<idiom>
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
reverse
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversed
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
names
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
name
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
bank
بانک
banks
بانک
checked
چک بانک
check
چک بانک
checks
چک بانک
data banks
بانک اطلاعات
saving bank
بانک پس انداز
data banks
بانک داده ها
data bank
بانک اطلاعاتی
data bank
بانک اطلاعات
intermediary bank
بانک میانجی
merchant banks
بانک بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
bank rate
نرخ بانک
data banks
بانک اطلاعاتی
banks
در بانک گذاشتن
clearing bank
بانک پس انداز
banker
بانک دار
banks
بانک ضرابخانه
bank
در بانک گذاشتن
bankers
بانک دار
data bank
بانک داده ها
clearing banks
بانک پس انداز
bank
بانک ضرابخانه
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
bankroll
سرمایه بانک
bank bill
برات بانک
central bank
بانک مرکزی
shroff
بانک دار
national bank
بانک ملی
remitting bank
بانک واگذارنده
bank failures
ورشکستگی بانک
bank asset
دارائی بانک
memory bank
بانک حافظه
bank of deposit
بانک پس انداز
monopoly bank
بانک انحصاری
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
germplasm bank
بانک گونه ها
bank overdraft
بدهی به بانک
bank stock
سهام بانک
authorized bank
بانک مجاز
development bank
بانک توسعه
bankbill
برات بانک
mortgage bank
بانک رهنی
loan bank
بانک استقراضی
bankbook
کتابچه بانک
loan bank
بانک وامی
world bank
بانک جهانی
account
حساب داشتن در بانک
bank balance sheet
تراز نامه بانک
export import bank
بانک صادرات واردات
croupiers
کمک صاحب بانک
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
issuing bank
بانک صادر کننده
croupier
کمک صاحب بانک
bankable
نقد شدنی در بانک
bankable
قابل پذیرش در بانک
approved bank
بانک تایید شده
deposits
به حساب بانک گذاشتن
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
collecting bank
بانک وصول کننده
confirming bank
بانک تائید کننده
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
deposit
به حساب بانک گذاشتن
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
presenting bank
بانک ارائه کننده
advising bank
بانک ابلاغ کننده
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
negotiating bank
بانک معامله کننده
to pay in
بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank
پول در بانک گذاشتن
accepting bank
بانک قبول کننده
accepting bank
بانک قبولی نویس
paying bank
بانک پرداخت کننده
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
blood banks
بانک جمع اوری خون
blood bank
بانک جمع اوری خون
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
stop payment
دستور عدم پرداخت چک به بانک
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
bank capital requirement
سرمایه مورد نیاز بانک
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
Does the bank acknowledge your signature ?
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
cancelled cheque
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
tokens
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
books
رزرو کردن توقیف کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
book
رزرو کردن توقیف کردن
booked
رزرو کردن توقیف کردن
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com