Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
paying bank
بانک پرداخت کننده
Other Matches
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop payment
دستور عدم پرداخت چک به بانک
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
advising bank
بانک ابلاغ کننده
presenting bank
بانک ارائه کننده
accepting bank
بانک قبول کننده
negotiating bank
بانک معامله کننده
collecting bank
بانک وصول کننده
confirming bank
بانک تائید کننده
issuing bank
بانک صادر کننده
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
finisher
پرداخت کننده
payer
پرداخت کننده
remitter
پرداخت کننده
payor
پرداخت کننده
angle grinder
پرداخت کننده زاویهای
asphalt finisher
پرداخت کننده اسفالت
cash dispenser
پرداخت کننده پول
cash dispensers
پرداخت کننده پول
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
checks
چک بانک
banks
بانک
bank
بانک
check
چک بانک
checked
چک بانک
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
bankroll
سرمایه بانک
clearing bank
بانک پس انداز
germplasm bank
بانک گونه ها
clearing banks
بانک پس انداز
bank failures
ورشکستگی بانک
national bank
بانک ملی
bank of deposit
بانک پس انداز
development bank
بانک توسعه
bank bill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
banker
بانک دار
mortgage bank
بانک رهنی
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
saving bank
بانک پس انداز
intermediary bank
بانک میانجی
banks
در بانک گذاشتن
banks
بانک ضرابخانه
bank
در بانک گذاشتن
bank
بانک ضرابخانه
monopoly bank
بانک انحصاری
bankers
بانک دار
bank rate
نرخ بانک
state bank
بانک دولتی
data bank
بانک اطلاعات
data bank
بانک داده ها
bank overdraft
بدهی به بانک
merchant banks
بانک بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
data bank
بانک اطلاعاتی
authorized bank
بانک مجاز
bank stock
سهام بانک
world bank
بانک جهانی
bankbook
کتابچه بانک
data banks
بانک اطلاعاتی
bankbill
برات بانک
data banks
بانک اطلاعات
data banks
بانک داده ها
central bank
بانک مرکزی
shroff
بانک دار
loan bank
بانک استقراضی
memory bank
بانک حافظه
state bank
بانک استان
remitting bank
بانک واگذارنده
loan bank
بانک وامی
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
accepting bank
بانک قبولی نویس
croupier
کمک صاحب بانک
export import bank
بانک صادرات واردات
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
bankable
نقد شدنی در بانک
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
approved bank
بانک تایید شده
croupiers
کمک صاحب بانک
to pay in
بحساب بانک گذاشتن
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
deposits
به حساب بانک گذاشتن
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
to place money in the bank
پول در بانک گذاشتن
account
حساب داشتن در بانک
bank balance sheet
تراز نامه بانک
deposit
به حساب بانک گذاشتن
bankable
قابل پذیرش در بانک
blood bank
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
bank capital requirement
سرمایه مورد نیاز بانک
blood banks
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cancelled cheque
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ?
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
atm
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
discharge
پرداخت
pt
پرداخت
defrayal
پرداخت
discharges
پرداخت
polish
پرداخت
glosser
پرداخت گر
disbursement
پرداخت
discharging
پرداخت
glazes
پرداخت
glaze
پرداخت
outlay
پرداخت
polishes
پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com