Dictiornary-Farsi | باید توجه کردکه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
it is to be noted that	باید توجه کردکه


Other Matches

proportional tax	مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
branch	جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches	جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise.	شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
sure enough	میتوان یقین کردکه
He played so well that …	بقدری خوب بازی کردکه ...
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] .	شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
he voted by proxy	کسی را از جانب خودوکیل کردکه رای دهد
He threatened to thrash the life out of me .	تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
screamer	اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
double coincidence of wants	زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
draw attention	توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest	پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
mindfulness	توجه
regard	توجه
regarded	توجه
regards	توجه
care	توجه
heedfulness	توجه
noting	توجه
cared	توجه
cares	توجه
advertency	توجه
advertence	توجه
adverence	توجه
attendances	توجه
attendance	توجه
unresponsive	بی توجه
mindfully	با توجه
listlessly	بی توجه
listless	بی توجه
oblivious	بی توجه
inattentive	بی توجه
attention	توجه
attentions	توجه
re	با توجه به
re-	با توجه به
attention to orders	توجه
attentiveness	توجه
heeds	توجه
heeding	توجه
heeded	توجه
heed	توجه
keeps	توجه
keep	توجه
tendance	توجه
turn to	توجه
unconsidered	بی توجه
note	توجه
assiduity	توجه
notes	توجه
NB	توجه!
remarks	توجه
remarking	توجه
heedfully	با توجه
remark	توجه
remarked	توجه
shall	باید
ought	باید
must	باید
there is a rule that...	که باید.....
outh	باید
maun	باید
the f. of a table	باید
should	باید
in due f.	باید
to have to	باید
attends	توجه کردن
hereunto <adv.>	با توجه به این
interest	توجه نظر
interests	توجه نظر
attending	توجه کردن
attend	توجه کردن
on this <adv.>	با توجه به این
field of attention	میدان توجه
favor	توجه مرحمت
see after	توجه داشتن به
self care	توجه از خود
oyez	توجه کنید
unscrupulous	بی توجه به نیک و بد
pay respect to	توجه داشتن به
perpend	توجه کردن
span of attention	فراخنای توجه
attention to orders	توجه کنید
riding high <idiom>	جالب توجه
pay attention <idiom>	توجه کردن
get with it <idiom>	توجه کردن
auspice	حسن توجه
figure on	توجه کردن
focal point	کانون توجه
as to that <adv.>	با توجه به این
concerning this <adv.>	با توجه به این
for this purpose <adv.>	با توجه به این
hereto <adv.>	با توجه به این
marks	توجه کردن
mark	توجه کردن
remarkable	جالب توجه
Take care of the infant.	از نوزاد توجه کن
remarkable	قابل توجه
to take keep	توجه کردن
substantial	قابل توجه
to watch over	توجه کردن
favour	توجه مرحمت
favors	توجه مرحمت
wistfulness	توجه دقت
tendency	توجه استعداد
tendencies	توجه استعداد
noteworthy	قابل توجه
favoring	توجه مرحمت
Your attention please.	توجه فرمایید !توجه فرمایید !
to llok	توجه کردن
eye catcher	چیزجالب توجه
take care of	توجه کردن از
tentless	بی توجه بی دقت
devil may care	بی توجه به مقام
striking	قابل توجه
strikingly	قابل توجه
inattention	فقدان توجه
favoured	طرف توجه
considerable	قابل توجه
detraction	کاهش توجه
favours	توجه مرحمت
favouring	توجه مرحمت
to be d. to	توجه نکردن به
to drive at	توجه داشتن به
safe keeping	حفافت توجه
notice	توجه اطلاع
notations	ثبت توجه
inattention	عدم توجه
notwithstanding	بدون توجه
notation	ثبت توجه
polarity	توجه به قطب
polarities	توجه به قطب
wistfully	با دقت و توجه
warnings	توجه به خط ر ممکن
cautions	اخطار توجه
cautions	توجه کنید
cautioning	اخطار توجه
cautioning	توجه کنید
yummy	جالب توجه
unwitting	بی توجه بی هوش
intentness	سرگرمی توجه
introversion	توجه بدرون
noticed	توجه اطلاع
notices	توجه اطلاع
noticing	توجه اطلاع
welfare	توجه کردن
consideration	توجه مراعات
consideration	توجه تامل
look after	توجه داشتن به
considerations	توجه مراعات
tents	توجه کردن
tent	توجه کردن
considerations	توجه تامل
cautioned	اخطار توجه
cautioned	توجه کنید
notables	جالب توجه
notable	جالب توجه
attention span	فراخنای توجه
at nurse	در توجه دایه
nota bene	قابل توجه
noticeable	قابل توجه
nota bene	توجه شود
observingly	از روی توجه
attention deficit	کاستی توجه
attention getting	توجه طلب
attention seeking	توجه طلب
auspices	حسن توجه
hypoprosessis	فقدان توجه
regards	رعایت توجه
favored	توجه مرحمت
regarded	رعایت توجه
liberal	جالب توجه
warning	توجه به خط ر ممکن
liberals	جالب توجه
regard	رعایت توجه
caution	توجه کنید
hypoprosexia	فقدان توجه
interesting	جالب توجه
engaging	جالب توجه
caution	اخطار توجه
you must know	باید بدانید
ought	باید وشاید
i ought to go	باید بروم
it is necessary for him to go	باید برود
it is necessary to go	باید رفت
one must go	باید رفت
it is to be noted that	باید دانست که
as it deserves	چنانکه باید
how shall we proceed	چه باید کرد
i ougth to go	باید رفت
i ougth to go	باید بروم
i must go	باید بروم
It must be granted that …	باید تصدیق کر د که …
We have to go as well.	ما هم باید برویم .
significant	قابل توجه حاکی از
livelier	جالب توجه سرزنده