Dictiornary-Farsi | باین ترتیب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
In this order. In this way.	باین ترتیب


Other Matches

random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
hereat	باین
hereunto	باین
hereto	باین
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
so soon	باین زودی
to this effect	باین معنی
hereof	متعلق باین
hereaway	باین طرف
hereat	باین دلیل
so large	باین بزرگی
so	خیلی باین زیادی
many happy returns of the day	صد سال باین سالهابرسید
jibe	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
I have finally come to the conclusion that…	با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
jibed	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
so much for that	تا اینجاراجع باین موضوع بس است
jibing	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
infallibilism	اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
bar mitzvah	جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
We shall look into the matter in due ( good ) time .	درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
guillemot	نشان نقل قول باین شکل " " گیومه
bar mitzvahs	جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
animalism	نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
assortments	ترتیب
assortment	ترتیب
regvlarity	ترتیب
pial	بی ترتیب
regularities	ترتیب
regularity	ترتیب
orderliness	ترتیب
orderless	بی ترتیب
irregular	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
kelter	ترتیب
order	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
lay out	ترتیب
set up	ترتیب
system	ترتیب
sequences	ترتیب
ordonnance	ترتیب
systems	ترتیب
collocation	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
sequence	ترتیب
in series	به ترتیب
serialization	ترتیب
arr	ترتیب
organisations	ترتیب
configuration	ترتیب
randomly	بی ترتیب
random	بی ترتیب
arrangment	ترتیب
arramgement	ترتیب
respectively	به ترتیب
arrangement	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
organizations	ترتیب
organization	ترتیب
configurations	ترتیب
arrangements	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
managements	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
ordering	ترتیب
management	ترتیب
catenation	ترتیب
disciplining	تادیب ترتیب
dress	ترتیب دادن
collating sequence	ترتیب تلفیقی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
discipline	تادیب ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
descending order	ترتیب نزولی
line-ups	به ترتیب ایستادن
dresses	ترتیب دادن
random fill	خاکریز بی ترتیب
line up	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
curialism	ترتیب دربارپاپ
control sequence	ترتیب کنترل
connecting arrangement	ترتیب متصل
partial order	ترتیب جزئی
partial order	پاره ترتیب
rating	ترتیب تقدم
ratings	ترتیب تقدم
compose sequence	ترتیب ساختگی
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
data set	ترتیب داده
order of battle	ترتیب نیرو
decreasing order	ترتیب کاهنده
schemes	ترتیب رویه
march order	ترتیب راهپیمایی
expandede order	ترتیب مبسوط
fifo	به ترتیب ورود
critical assembly	ترتیب بحرانی
alphabetical order	ترتیب رکوردها
firing order	ترتیب احتراق
first in first out	به ترتیب ورود
disordered	بی ترتیب اشفته
make-up	ترتیب گریم
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
gradational	به ترتیب درجه
permanencies	ترتیب همیشگی
permanency	ترتیب همیشگی
schemed	ترتیب رویه
calling sequence	ترتیب فراخوانی
arrengement	ترتیب دادن
castrametation	فن ترتیب اردو
kelter	بی ترتیب مختل
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordaining	ترتیب دادن
ordains	ترتیب دادن
descending sort	ترتیب نزولی
run	ترتیب محوطه
desultorily	بطور بی ترتیب
runs	ترتیب محوطه
birth order	ترتیب ولادت
indue order	به ترتیب صحیح
ascending order	ترتیب صعودی
in chronological order	به ترتیب تاریخ
scheme	ترتیب رویه
sequencing	ترتیب دهی
sequence	رشته ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
rearrangements	ترتیب مجدد
arrangements	ترتیب تنظیم
rearrangement	ترتیب مجدد
trains	نظم ترتیب
trained	نظم ترتیب
train	نظم ترتیب
sequence	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
sort key	کلید ترتیب
precedence	ترتیب تقدم
sort order	نظم ترتیب
to map out	ترتیب دادن
untune	بی ترتیب کردن
word order	ترتیب واژه ها
instrumentation	ترتیب اهنگ
sequences	ترتیب دادن
chronological	به ترتیب تاریخ
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب اصلاح
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
layouts	ترتیب وسایل
layout	ترتیب وسایل
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on this <adv.>	به این ترتیب
sequencing	ترتیب گذاری
relative location	ترتیب نسبی
systems	نظم ترتیب
system	نظم ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
sequence control	کنترل ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
sequence number	شماره ترتیب
rearrngement	ترتیب مجد د
tactics	نظم و ترتیب
sequencer	ترتیب سنج
alphabetically	به ترتیب حروف تهجی
chime	ترتیب زنگهای موسیقی
fifo	خروج به ترتیب ورود
queues	که به ترتیب بررسی می شوند
order of fire	ترتیب توالی اتش
dictionary sort	ترتیب واژه نامهای
order of fire	ترتیب احتراق موتور
adhibit	ترتیب دادن پذیرفتن
marshal	به ترتیب نشان دادن
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا
queue	که به ترتیب بررسی می شوند
chimes	ترتیب زنگهای موسیقی
chimed	ترتیب زنگهای موسیقی