English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (31 milliseconds)
English Persian
complement با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
Search result with all words
complement با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
Other Matches
augend عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
addressing . که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
join دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
back up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
add اضافه کردن
adds اضافه کردن
eke اضافه کردن بر
adding اضافه کردن
subjoin اضافه کردن
step up اضافه کردن
imburse اضافه کردن
add اضافه کردن
append اضافه کردن
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
to gain time دست بدست کردن
superadd بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
gerunds اسمی که از اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
overdraw اضافه برداشت کردن
bought خریداری کردن بدست اوردن
win بدست اوردن تحصیل کردن
get بدست اوردن فراهم کردن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation. رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complemented که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complementing که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
complements که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
adapts تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
condition اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
adapt تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
augment اضافه کردن تقویت کردن
augmented اضافه کردن تقویت کردن
aggravates اضافه کردن خشمگین کردن
augments اضافه کردن تقویت کردن
aggravated اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate اضافه کردن خشمگین کردن
augmenting اضافه کردن تقویت کردن
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
lion heart مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
complement مکمل
one's complement مکمل یک
complemented مکمل
supplementary مکمل
integrant مکمل
supplements مکمل
supplementing مکمل
supplement مکمل
ten's complement مکمل 01
supplemented مکمل
two's complement مکمل 2
completive مکمل
complementing مکمل
nine's complement مکمل 9
complementarity مکمل
complements مکمل
complementary مکمل
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
fan cameras دوربینهای مکمل
complement متمم مکمل
complementary زاویه مکمل
additional moment لنگر مکمل
objective complement مکمل موضوع
supplementary اضافی مکمل
codicil مکمل وصیتنامه
integrant جزء مکمل
complements حد مجاز مکمل
complementary goals اهداف مکمل
complements مکمل دهدهی
complementary factors عوامل مکمل
complementary demand تقاضای مکمل
complementary colors رنگهای مکمل
codicillary مکمل وصیتنامه
complementary resources منابع مکمل
additional <adj.> مکمل اضافی
radix complement مکمل مبنا
codicils مکمل وصیتنامه
integral part جزء مکمل
complementary goods کالاهای مکمل
complemented مکمل دهدهی
complemented متمم مکمل
nine's complement مکمل دهدهی
complement مکمل دهدهی
self complementing code کد خود مکمل
complementing متمم مکمل
complementing حد مجاز مکمل
complementing مکمل دهدهی
true complement مکمل صحیح
supplementary costs هزینههای مکمل
true complement مکمل واقعی
complement حد مجاز مکمل
complements متمم مکمل
complemented حد مجاز مکمل
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
supplements الحاق زاویه مکمل
supplementing الحاق زاویه مکمل
supplemented الحاق زاویه مکمل
supplement الحاق زاویه مکمل
additional bending moment لنگر خشمی مکمل
makeweight چیز یاعضو مکمل
the i. parts of a whole بخش هایی مکمل یک چیزدرست
editors نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
complementing رقم دودویی که مکمل شده است
complements رقم دودویی که مکمل شده است
complement رقم دودویی که مکمل شده است
complemented رقم دودویی که مکمل شده است
intensive cultivation اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
graphics تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overloads زیاد بار کردن اضافه بار
overload زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded زیاد بار کردن اضافه بار
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
at the hand of بدست
by بدست
gains بدست اوردن
procurable بدست اوردنی
gained بدست آوردن
gained بدست اوردن
get round بدست اوردن
gain بدست آوردن
obtainable بدست اوردنی
getting بدست اوردن
pick up بدست اوردن
come by <idiom> بدست آوردن
impetrate بدست اوردن
hand in hand دست بدست
procurement بدست اوری
get at able بدست اوردنی
come by بدست اوردن
gains بدست آوردن
get table بدست اوردنی
attenuation بدست آوردن
obtain بدست اوردن
acquires بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
provider بدست اورنده
providers بدست اورنده
get بدست امده
offers بدست اوردن
offered بدست اوردن
offer بدست اوردن
manual وابسته بدست
acquirer بدست اورنده
acquirable بدست اوردنی
to come to hand بدست امدن
obtainment بدست اوری
procurer بدست اورنده
attainable بدست اوردنی
obtained بدست اوردن
getting بدست امده
catcher بدست اورنده
gain بدست اوردن
obtains بدست اوردن
gets بدست اوردن
gets بدست امده
acquire بدست آوردن
get بدست اوردن
catch بدست اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com