Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
coincident current
با انطباق جریان
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
accommodation
انطباق
accommodations
انطباق
adaptations
انطباق
adaption
انطباق
adaptation
انطباق
superposition
انطباق
conformity
انطباق
coincidences
انطباق
self identity
انطباق
coincidence
انطباق
matching stub
مفتول انطباق
superimposable
انطباق پذیر
adaptable
انطباق پذیر
goodness of fit
میزان انطباق
unadapted
انطباق نایافته
coincidences
اقتران انطباق
light adaptation
انطباق با روشنایی
suits
تعقیب انطباق
suited
تعقیب انطباق
suit
تعقیب انطباق
coincidence
اقتران انطباق
absolute accommodation
انطباق مطلق
adaptation level
سطح انطباق
visual adaptation
انطباق دیداری
brightness adaptation
انطباق با درخشندگی
adaptability
قابلیت انطباق
dark adaptation
انطباق با تاریکی
superposable
قابل انطباق
adaptability
انطباق پذیری
nonsuperimposable
انطباق ناپذیر
scotopic adaptation
انطباق با تاریکی
sensory adaptation
انطباق حسی
decency
انطباق بامورد
synchrony
انطباق تقارن
social adaptiveness
انطباق اجتماعی
adaptation syndrome
نشانگان انطباق
alignments
تنظیم انطباق
alignment
تنظیم انطباق
adaptation time
زمان انطباق
adaptometer
انطباق سنج
adjustability
درجه انطباق
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
suit the punishment to the crime
انطباق مجازات بر جرم
synchronize
انطباق زمانی داشتن
synchronising
انطباق زمانی داشتن
synchronism
ایجاد همزمانی انطباق
synchronises
انطباق زمانی داشتن
synchronised
انطباق زمانی داشتن
parallax
اختلاف منظر انطباق
synchronizes
انطباق زمانی داشتن
aberration
عدم انطباق کانونی
sovietization
انطباق با رژیم شوروی
associable
معاشرتی انطباق پذیر
general adaptation syndrome
نشانگان انطباق عمومی
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
coincidence adjustment
تعیین مسافت به وسیله انطباق
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
compatability
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment
انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
formalization
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
rationalization
انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
tide
جریان
inset
جریان
rheostome
جریان بر
flowline
خط جریان
in hand
در جریان
fluor
جریان
flushing
جریان
flow limit
حد جریان
effluvium
جریان
proceeding
جریان
going
جریان
current
جریان
runoff
جریان
insets
جریان
income
جریان
conduct
جریان
conducted
جریان
process
جریان
conducting
جریان
conducts
جریان
processes
جریان
flow line
خط جریان
line of flow
خط جریان
action
جریان
gush
جریان
gushed
جریان
course
جریان
coursed
جریان
courses
جریان
rede
جریان
against the stream
بر ضد جریان اب
flush
جریان
gushes
جریان
flushes
جریان
affluxion
جریان
afflux
جریان
actions
جریان
circulation
جریان
flows
جریان
circulations
جریان
in the air
<idiom>
جریان
flow
جریان
flowed
جریان
afoot
در جریان
total current
جریان کل
currents
جریان
twayblade
جریان
streamed
جریان
streamed
جریان اب
streams
جریان اب
streams
جریان
stream
جریان اب
stream
جریان
live ball
توپ در جریان
fault current
جریان عیب
against the current
<adv.>
مخالف جریان
ground ball
توپ در جریان
field current
جریان میدان
ground water runoff
جریان زیرزمینی
filament current
جریان افروزه
fault current
جریان خطا
drive current
جریان تحریک
wattful current
جریان موثر
wattles current
جریان کور
fair tide
جریان اب موافق
equilibrium flow
جریان متعادل
upstream
<adj.>
<adv.>
مخالف جریان
wattless
جریان بیمصرف
wattless component
جریان هرز
extra current
جریان اضافی
exciting current
جریان تحریک
upward flow
جریان رو به بالا
faradic current
جریان فارادی
filament current
جریان فیلامان
flood current
جریان مدی
wind current
جریان بادی
fusing current
جریان ذوب
free stream
جریان ازاد
free flow
جریان ازاد
windflaw
جریان باد
flow net
شبکه جریان
flow of expenditure
جریان هزینه
flow of income
جریان درامد
I am in the dark. Iam not in the picture.
من در جریان نیستم
zener current
جریان زنر
flow sheet
نمودار جریان
zero current
جریان صفر
flowlines
خطوط جریان
zero current
جریان نول
flowmeter
جریان سنج
welding current
جریان جوشکاری
wattless component
جریان کور
gold flow
جریان طلا
flood currents
جریان سیلابی
flow control
کنترل جریان
flow of production
جریان تولید
welding current
جریان جوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com