Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
Other Matches
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
leave it over
عجاله بگذارید بماند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
بگذار بماند تا فردا
he is to stay
قرار است بماند
he is to stay
بنا است بماند
If I dont forget .
اگر یادم بماند ( نرود)
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
i do not u.his wanting to say
نمیفهم چرامی خواهد بماند
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
him to stay
نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
dates
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
It is for your own ears.
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
pivot foot
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
permanently
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
regenerative memory
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
It is for yours for keeps .
پیش خودت بماند ( مال خودت )
impenetrable
پوشیده
recondite
پوشیده
crypto
پوشیده
larvated
پوشیده
inapparent
پوشیده
painted
پوشیده
crested
پوشیده
veiled
پوشیده
dressed
پوشیده
overcast
پوشیده
occult
پوشیده
feathered
پوشیده
defilade
پوشیده
furry
خز پوشیده
latent
پوشیده
privates
پوشیده
covert
پوشیده
private
پوشیده
shaded
پوشیده
furriest
خز پوشیده
florid
پوشیده از گل
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
cryptonym
نام پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
shrubby
پوشیده از بوته
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
snow clad
برف پوشیده
verrucose
پوشیده از گندمه
scurvy
پوشیده از شوره
cloudy
پوشیده از ابر
armor basis
پوشیده با زره
habilitate
لباس پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
cryptical
پوشیده مرموز
covered space
فضای پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
covered approach
مسیر پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
stubbly
پوشیده از کاهبن
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
bosky
پوشیده ازبیشه
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
solvated
حلال پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
beetles
پوشیده شدن
glace
پوشیده ازشکر
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
feathery
پوشیده ازپر
robed in bleck
سیاه پوشیده
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
shod
کفش پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
grassy
پوشیده از چمن
snowy
پوشیده از برف
beetle
پوشیده شدن
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
masked epilepsy
صرع پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
concealed
پوشیده شده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
blotchy
پوشیده از لکه
latent defect
نقض پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
mystic sense
معنی پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
uncovered
غیر پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
incog
پوشیده بانام عوضی
in mourning
جامه ماتم پوشیده
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
he wears black
سیاه پوشیده است
gesso
سطح پوشیده از بتونه
rich clad
جامه فاخر پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
bushed
ازبوته پوشیده شده
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
woody
چوبی پوشیده از چوب
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
ermined
جامه قاقم پوشیده
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
covered approach
راه نفوذی پوشیده
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com