Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
be on the parole
با دادن التزام ازاد شدن
Other Matches
give an undertaking
التزام دادن
to be bound over
التزام دادن
pledged
متعهد شدن التزام دادن
pledging
متعهد شدن التزام دادن
pledge
متعهد شدن التزام دادن
pledges
متعهد شدن التزام دادن
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
warranties
التزام
paroled
التزام
engagement
التزام
engagements
التزام
parole
التزام
liability
التزام
commitments
التزام
commitment
التزام
being bound over
التزام
liabilities
التزام
assumes
التزام
assume
التزام
paroles
التزام
undertaking
التزام
recognizance
التزام
obligations
التزام
warranty
التزام
assunption
التزام
paroling
التزام
obligation
التزام
paroled
التزام گرفتن
bind over
التزام گرفتن از
pledged
التزام سپردن
bind over
التزام گرفتن
paroling
التزام گرفتن
pledges
التزام سپردن
paroles
التزام گرفتن
penal clause
وجه التزام
recognizance
التزام نامه
parole
التزام گرفتن
pledge
التزام سپردن
collateral
وجه التزام
probationary
وابسته به التزام
liquidated damages
وجه التزام
pledging
التزام سپردن
requirement
ایجاب التزام
parole
التزام قول گرفتن
penalty
تاوان وجه التزام
penalties
تاوان وجه التزام
paroles
التزام قول گرفتن
penal clause
شرط وجه التزام
paroling
التزام قول گرفتن
sponsor
التزام دهنده حامی
sponsors
التزام دهنده حامی
sponsoring
التزام دهنده حامی
paroled
التزام قول گرفتن
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
nude contruct
قرارداد بدون وجه التزام تخلف
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
depositions
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
deposition
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
to release on parole
با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
freeing
ازاد
idle line
خط ازاد
frees
ازاد
fetterless
ازاد
stand at ease
ازاد
stand easel
ازاد
immundity
ازاد
sweeper
بک ازاد
sweepers
بک ازاد
suspended floor
کف ازاد
sweep back
بک ازاد
footloose
ازاد
opened
ازاد
free play
ازاد
opens
ازاد
immune
ازاد
loosest
ول ازاد
looser
ول ازاد
unrestrained
ازاد
unihibit
ازاد
freed
ازاد
free
ازاد
go as you please
ازاد
open
ازاد
unihibited
ازاد
loose
ول ازاد
exempted
ازاد
disengaged
ازاد
self administered
ازاد
freeman
ازاد
exempts
ازاد
exempt
ازاد
unattached
ازاد
absolute
ازاد
absolutes
ازاد
freemen
ازاد
exempting
ازاد
degage
ازاد
self service
ازاد
at ease
ازاد
slack water
اب ازاد
self-service
ازاد
idle
ازاد گشتن
free field
حوزه ازاد
alfresco
درهوای ازاد
backs
سطح ازاد
free expansion
انبساط ازاد
free float
فرجه ازاد
salmon
ماهی ازاد
cantilever
تیر سر ازاد
free maneuver
حرکت ازاد
idled
ازاد گشتن
free flight
پرواز ازاد
patent
مفتوح ازاد
patenting
مفتوح ازاد
patented
مفتوح ازاد
boosted rocket
موشک ازاد
patents
مفتوح ازاد
catch as catch can
کشتی ازاد
free flight
موشک ازاد
free will
اراده ازاد
free flow
جریان ازاد
idlest
ازاد گشتن
idles
ازاد گشتن
liberation
ازاد کردن
back
سطح ازاد
free format
در قالب ازاد
free gyro
ژایرو ازاد
free play
بازی ازاد
free redical
بنیان ازاد
self service
با انتخاب ازاد
free radical
رادیکال ازاد
free recall
یاداوری ازاد
ad lib feeding
تغذیه ازاد
autonomous operation
عملیات ازاد
affranchize
ازاد کردن
at ease
فرمان ازاد
arm's length
معاملات ازاد
self-service
با انتخاب ازاد
free oscillation
نوسان ازاد
liberators
ازاد کننده
enfranchising
ازاد کردن
enfranchises
ازاد کردن
enfranchised
ازاد کردن
enfranchise
ازاد کردن
free hit
ضربه ازاد
free in trade
تجارت ازاد
free line signal
سیگنال خط ازاد
free maneuver
مانور ازاد
liberator
ازاد کننده
free moisture
رطوبت ازاد
free enthalpy
انتالپی ازاد
frees
بازیگر ازاد
floating ribs
دندههای ازاد
freed
بازیگر ازاد
insular
غیر ازاد
deallocate
ازاد کردن
datum level
سطح اب ازاد
free
بازیگر ازاد
cut free
ازاد بریدن
cut clear
ازاد بریدن
clearance angle
زاویه ازاد
unstring
ازاد کردن
absolutes
ازاد از قیودفکری
foul line
خط پرتاب ازاد
kipper
ماهی ازاد نر
kippers
ماهی ازاد نر
extrication
ازاد کردن
enfranchize
ازاد کردن
emancipator
ازاد کننده
plays
حرکت ازاد
playing
حرکت ازاد
played
حرکت ازاد
play
حرکت ازاد
drifting mine
مین ازاد
dialing tone
بوق ازاد
fingerling
ماهی ازاد
freeing
بازیگر ازاد
deallocation
ازاد سازی
unloose
ازاد کردن
total freeboard
عمق ازاد
free climbing
صعود ازاد
free competition
رقابت ازاد
free economy
اقتصاد ازاد
free electron
الکترون ازاد
to set at liberty
ازاد کردن
to set at large
ازاد کردن
free energy
انرژی ازاد
tramp steamer
کشتی ازاد
cantilever beam
تیر ازاد
clear span
دهانه ازاد
charity shot
پرتاب ازاد
sharity stripe
خط پرتاب ازاد
unfix
ازاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com