Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
Other Matches
objective
دارای وجود خارجی
objectives
دارای وجود خارجی
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
exists
وجود داشتن
be
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
to be there
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
preexist
قبلا وجود داشتن
gonidium
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
extraneously
بطوربیگانه یاخارجی
To have a flair for languages.
ذوق فرا گیری زبانهای خارجی را داشتن
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
the strangers in tehran
بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
outwork
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange
پول خارجی ارز خارجی
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
wilson
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
individuation
وجود
neer do well or well
پی وجود
in spite
با وجود
presence
وجود
entity
وجود
entities
وجود
being
وجود
despite
با وجود
existences
وجود
personalities
وجود
existence
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
personality
وجود
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
regardless
با وجود علیرغم
reality
اصالت وجود
realities
اصالت وجود
fact
وجود مسلم
preexistence
تقدم وجود
self assertiveness
ابراز وجود
facts
وجود مسلم
viruses
وجود دارد
system
اصول وجود
systems
اصول وجود
virus
وجود دارد
nonetheless
بااین وجود
quality
وجود خصوصیت
individuality
وجود فردی
Despite the fact that…
با وجود اینکه
persons
وجود ذات
person
وجود ذات
universe
عالم وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
qualities
وجود خصوصیت
pre existence
تقدم وجود
in spite of that
با وجود این
begetter
وجود اور
none the less
با وجود این
d. constitution
وجود نازک
essence
وجود ماهیت
d. of constitution
نازکی وجود
drink hail
گوارای وجود
pantheist
معتقدبوحدت وجود
non ego
غیر وجود
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
numen
وجود الهی خدا
begets
سبب وجود شدن
beget
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
cosmologies
نظام عالم وجود
cosmology
نظام عالم وجود
animalization
وجود مواد حیوانی
nevertheless
با این وجود علیرغم
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheism
ایین وحدت وجود
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
cosmos
نظام عالم وجود
for all that
با وجود همه اینها
hematuria
وجود خون در ادرار
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
know nothing
منکر وجود خدا
preexistent
دارای تقدم در وجود
oxaluria
وجود جوهر ترشک
and there an end.
و پایان وجود دارد.
atheism
انکار وجود خدا
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
react
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
exterior
خارجی
extra-
خارجی
peripheral
خارجی
extern
خارجی
exoteric
خارجی
foreign
خارجی
oversea
خارجی
outside
خارجی
outboard
خارجی
outsides
خارجی
international line
خط خارجی
extraneous
خارجی
exotic
خارجی
exosphere
خارجی
exogenous
خارجی
externals
خارجی
external
خارجی
exteriors
خارجی
gringos
خارجی
outer
خارجی
gringo
خارجی
outward
خارجی
extra
خارجی
extras
خارجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com