Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
falter	با شبهه وتردید سخن گفتن
faltered	با شبهه وتردید سخن گفتن
falters	با شبهه وتردید سخن گفتن
Other Matches
incertitude	شک وتردید
To take with a pinch of salt.	با شک وتردید تلقی کردن
indubitably	بی شبهه
doubting	شبهه
doubted	شبهه
doubt	شبهه
misgivings	شبهه
doubts	شبهه
without demur	بی شبهه
misgiving	شبهه
confessedly	بی شبهه
sexual intercourse of doubful nature	وطی به شبهه
sexual intercourse of doubful nature	نزدیکی به شبهه
falteringly	از روی شبهه
confidently	بدون شبهه
to remove a doubt	رفع شبهه کردن
misrepresent a case	القای شبهه کردن
remove all doubts	رفع شبهه کردن
instill doubts into one's mind	القای شبهه کردن
instil doubts into one's mind	القاء شبهه کردن
indubious	غیر قابل تردید بی شبهه
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
misgive	شبهه دار کردن ترسناک کردن
officious	نیمه رسمی شبهه رسمی
to weep out	گفتن
bubbling	گفتن
say	گفتن
bubble	گفتن
bubbles	گفتن
says	گفتن
bubbled	گفتن
pshaw	اه گفتن
rehearsed	گفتن
rehearse	گفتن
viyuperate	بد گفتن
vituperate	بد گفتن
to give utterance to	گفتن
to tell a story	گفتن
utters	گفتن
uttered	گفتن
rehearses	گفتن
rehearsing	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
inform	گفتن
informing	گفتن
informs	گفتن
relate	گفتن
relates	گفتن
utterance	گفتن
utterances	گفتن
saith	گفتن
utter	گفتن
let out <idiom>	گفتن
tell	گفتن
mouthed	گفتن
mouth	گفتن
iteration	گفتن
mouths	گفتن
get out	گفتن
mouthing	گفتن
telling-off	گفتن
tells	گفتن
adduse	گفتن
interject	بطورمعترضه گفتن
to blunder out	جویده گفتن
to draw the long	اغراق گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
salute	تهنیت گفتن
observed	گفتن برپاداشتن
saluted	تهنیت گفتن
salutes	تهنیت گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
tack tall	گزاف گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
commiserates	تسلیت گفتن بر
commiserated	تسلیت گفتن بر
commiserate	تسلیت گفتن بر
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
avouch	اشکارا گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
to bid a	وداع گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
to bid a	بدرود گفتن
saluting	تهنیت گفتن
extemporize	بالبداهه گفتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
extemporised	بالبداهه گفتن
abandons	ترک گفتن
abandoning	ترک گفتن
abandon	ترک گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to take the floor	سخن گفتن
adulate	مدح گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
extemporized	بالبداهه گفتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
to make a remark	سخن گفتن
to pull	اغراق گفتن
to put it on	اغراق گفتن
allegorize	مثل گفتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
observing	گفتن برپاداشتن
observes	گفتن برپاداشتن
observe	گفتن برپاداشتن
belying	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
belie	دروغ گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
sweet talk	تملق گفتن
commune	راز دل گفتن
panegyrize	مدح گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
swears	ناسزا گفتن
swear	ناسزا گفتن
confide	محرمانه گفتن
confided	محرمانه گفتن
confides	محرمانه گفتن
mant	با لکنت گفتن
mammer	بالکنت گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
outvoice	موثرترسخن گفتن از
screams	ناگهانی گفتن
communed	راز دل گفتن
communes	راز دل گفتن
communing	راز دل گفتن
giggling	سخن گفتن
giggles	سخن گفتن
giggled	سخن گفتن
giggle	سخن گفتن
nuncupate	زبانی گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
misstate	غلط گفتن
scream	ناگهانی گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
lay to	دروغ گفتن
overstated	اغراق گفتن در
overstate	اغراق گفتن در
enounce	به صراحت گفتن
doxologize	ستایش گفتن
speaks	سخن گفتن
speak	سخن گفتن
reviles	ناسزا گفتن
reviled	ناسزا گفتن
revile	ناسزا گفتن
call bad names	ناسزا گفتن
bootlick	تملق گفتن از
speak the trurh	راست گفتن
overstates	اغراق گفتن در
overstating	اغراق گفتن در
lalophobia	گفتن هراسی
rejoin	در پاسخ گفتن
rime	شعر گفتن
say a word	سخن گفتن
to say a word	سخن گفتن
twaddle	چرند گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
whiff	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
weasels	دروغ گفتن
fabulize	افسانه گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
congratulated	شادباش گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
bullshit	مزخرف گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
whining	باناله گفتن
whines	باناله گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
discourses	سخن گفتن
discourse	سخن گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
ad-libbed	فیالبداهه گفتن
fable	حکایت گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com