Dictiornary-Farsi | با ششماه وعده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 73 (1 milliseconds)

English	Persian
on six mounth scredit	با ششماه وعده


Other Matches

invitations	وعده خواهی وعده گیری
invitation	وعده خواهی وعده گیری
leet	دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
vowed	وعده
vowing	وعده
vows	وعده
payable at sight	بی وعده
promise	وعده
promises	وعده
behest	وعده
vow	وعده
punctually	در سر وعده
usance	وعده
termless	بی وعده
cop-outs	خلف وعده
cop-out	خلف وعده
forward delivery	تحویل به وعده
forward dealing	معامله به وعده
hest	امریه وعده
appointed day	وعده ملاقات
usance bill	برات به وعده
promissory	وعده اور
usance	وعده فرجه
rendezvous area	وعده گاه
postdated cheque	چک وعده دار
punctual payment	پرداخت در سر وعده
promisor	وعده دهنده
due at a specified date after sight	وعده دار
credited	وعده مهلت
credit	وعده مهلت
appointments	وعده ملاقات
appointment	وعده ملاقات
date [appointment]	وعده ملاقات
plea	وعده مشروط
credits	وعده مهلت
pleas	وعده مشروط
crediting	وعده مهلت
rendezvous	وعده گاه
payable at maturity	وعده دار
dates [appointments]	وعده های ملاقات
usance	برات وعده دار
appointments	وعده های ملاقات
So much for her promises .	این هم از وعده های او
appointed days	وعده های ملاقات
invited	خواندن وعده گرفتن
matured	وعدهای وعده دار
maturity	وعده یا موعد پرداخت
i rest upon your promise	من به وعده شما است
on credit month's	وام با وعده ..... ماهه
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
helping	یک وعده یا پرس خوراک
invite	خواندن وعده گرفتن
invites	خواندن وعده گرفتن
contango	با وعده معامله کردن
meal times	زمان وعده های غذا
redezvous	وعده ملاقات اجتماع مجدد
the bill is undue	وعده برات نرسیده است
invited	مهمان کردن وعده دادن
promises	نوید انتظار وعده دادن
promise	نوید انتظار وعده دادن
invites	مهمان کردن وعده دادن
invite	مهمان کردن وعده دادن
the bill of has come to mature	وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise	کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill has come to maturity	وعده پرداخت برات رسیده است
for half board	برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us.	او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
for full board	برای تختخواب و تمام وعده های غذا
make it up to someone <idiom>	انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
appointments	قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment	قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check .	چک مدت دار ( وعده دار )