English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
Other Matches
to swear in با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
administering an oath تحلیف
swearing-in تحلیف
swearing in تحلیف
admirster an oath تحلیف
attestation تحلیف
swearings-in تحلیف
adjuration تحلیف
swearing تحلیف
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
swear in بامراسم تحلیف بکاری گماشتن
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introduces وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce وارد کردن نشان دادن داخل کردن
induct وارد کردن
inducts وارد کردن
inducting وارد کردن
inducted وارد کردن
make an entry وارد کردن
initiating وارد کردن
initiated وارد کردن
initiates وارد کردن
initiate وارد کردن
inputting وارد کردن
imported وارد کردن
import وارد کردن
importing وارد کردن
bring in وارد کردن
reimport دوباره وارد کردن
blemish خسارت وارد کردن
importing عمل وارد کردن
initiated تازه وارد کردن
enters وارد یا ثبت کردن
initiate تازه وارد کردن
inflict casualty خسارت وارد کردن
initiates تازه وارد کردن
imported عمل وارد کردن
import عمل وارد کردن
rosters وارد صورت کردن
roster وارد صورت کردن
to exert force [on] نیرو وارد کردن [بر]
enter وارد یا ثبت کردن
initiating تازه وارد کردن
entered وارد یا ثبت کردن
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
swear in باسوگند بشغلی وارد کردن
credited درستون بستانکار وارد کردن
involving گیر انداختن وارد کردن
credit درستون بستانکار وارد کردن
commissioning the ship وارد خدمت کردن کشتی
involves گیر انداختن وارد کردن
involve گیر انداختن وارد کردن
hit the spot <idiom> نیروی تازه وارد کردن
take a strain وارد کردن فشار به طناب
crediting درستون بستانکار وارد کردن
inputted عمل وارد کردن اطلاعات
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
credits درستون بستانکار وارد کردن
input عمل وارد کردن اطلاعات
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
to give somebody a blow به کسی ضربه وارد کردن
to sit for an examination در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
initiation وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands باپشت راکت ضربت وارد کردن
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
backhand باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
ceremony مراسم
ceremonies مراسم
rituals مراسم
types وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
keyboarding وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
keyboarding عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
typed وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
enters وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
entered وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
exequies مراسم تدفین
chalice جام [در مراسم]
goblet جام [در مراسم]
funeral مراسم دفن
pageants مراسم مجلل
funerals مراسم دفن
pageant مراسم مجلل
morning parade مراسم صبحگاه
burial service مراسم دفن
ceremony مراسم نظامی
ceremonies مراسم نظامی
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
mass مراسم عشاء ربانی
masses مراسم عشاء ربانی
funerals مراسم تشییع جنازه
massing مراسم عشاء ربانی
rite مراسم تشریفات مذهبی
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
karma سرنوشت مراسم دینی
funeral مراسم تشییع جنازه
general muster مراسم اجتماعی عمومی
calebrate بجا اوردن مراسم
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimating از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
posts وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimates از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
decimate از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
hang وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimated از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
log وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
logs وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posted وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
responses صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voices وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
jobs استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voicing وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
response صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voice وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
languages نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
editors نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
escape character کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com