English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
standarize با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
Other Matches
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standards عیار قانونی استاندارد مقرر
monetary stand عیار قانونی مسکوکات
standards نمونه قانونی
standard نمونه قانونی
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
meet مطابقت کردن
meets مطابقت کردن
match مطابقت کردن
matches مطابقت کردن
comport مطابقت کردن
comporting مطابقت کردن
comports مطابقت کردن
comported مطابقت کردن
conformed مطابقت کردن وفق دادن
agree اشتی دادن مطابقت کردن
conform مطابقت کردن وفق دادن
conforming مطابقت کردن وفق دادن
fall in مطابقت کردن موافق شدن
conforms مطابقت کردن وفق دادن
agreeing اشتی دادن مطابقت کردن
agrees اشتی دادن مطابقت کردن
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
alloy عیار زدن معتدل کردن
alloys عیار زدن معتدل کردن
titrate عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
executing قانونی کردن اعدام کردن
executes اداره کردن قانونی کردن
executes قانونی کردن اعدام کردن
executed قانونی کردن اعدام کردن
execute قانونی کردن اعدام کردن
execute اداره کردن قانونی کردن
legitimatize قانونی کردن مشروع کردن
executing اداره کردن قانونی کردن
legtimize مشروع کردن قانونی کردن
executed اداره کردن قانونی کردن
legitimizing قانونی کردن
legitimises قانونی کردن
legitimization قانونی کردن
legitimize قانونی کردن
legitimized قانونی کردن
legitimizes قانونی کردن
legalised قانونی کردن
legitimised قانونی کردن
legalises قانونی کردن
legalising قانونی کردن
legalize قانونی کردن
legalizes قانونی کردن
legalizing قانونی کردن
legalized قانونی کردن
legitimising قانونی کردن
legalization قانونی کردن
sampled نمونه برداری کردن
sample نمونه برداری کردن
proofreads نمونه خوانی کردن
proofread نمونه خوانی کردن
proofreading نمونه خوانی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
disable فاقدصلاحیت قانونی کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
disabling فاقدصلاحیت قانونی کردن
disables فاقدصلاحیت قانونی کردن
indict تعقیب قانونی کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
sues تعقیب قانونی کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
sued تعقیب قانونی کردن
sampling نمونه برداری مزه کردن
standardised مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardize مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizing مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
misfeasance سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
to serve a legal p on any one ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
edited ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkages ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edit ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkage ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
ieee سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
document روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
POSIX استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
PHIGS برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
conformability مطابقت
correspondency مطابقت
compatibility مطابقت
concent مطابقت
correspondence مطابقت
concord مطابقت
conformity مطابقت
justifications مطابقت
justification مطابقت
accordance مطابقت
match مطابقت
matches مطابقت
sameness مطابقت
correspondences مطابقت
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
evidence of conformity دلیل مطابقت
legality مطابقت باقانون
copy fitting مطابقت کپی
legality مطابقت با قانون
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
canonicity مطابقت باقانون شرع
constitutionality مطابقت با قانون اساسی
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
mismatch بهم نخوردن عدم مطابقت
conventionality مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
classicality مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
rover عیار
globetrotters عیار
alloys عیار
fineness عیار
subtil عیار
globetrotter عیار
alloy عیار
long headed عیار
errant عیار
carats عیار
carat عیار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
explore عیار گرفتن
sterling تمام عیار
evaluate عیار گرفتن
assay عیار گرفتن
assays عیار گرفتن
bolt [examine] عیار گرفتن
determine عیار گرفتن
check عیار گرفتن
base ore کانه کم عیار
survey عیار گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com