Dictiornary-Farsi | با نگاه بگذشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
retrospectively	با نگاه بگذشته


Other Matches

retroaction	عطف بگذشته
keek	باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me	بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
glanced	نگاه نگاه مختصر
glances	نگاه نگاه مختصر
glance	نگاه نگاه مختصر
gander	: نگاه
leers	نگاه چپ
glimpses	نگاه کم
looks	نگاه
look	نگاه
gloatingly	با نگاه
glimpse	نگاه کم
i say	نگاه کن
view	نگاه
glimpsed	نگاه کم
glimpsing	نگاه کم
by sight	از نگاه
ganders	: نگاه
leers	نگاه کج
regarded	نگاه
leer	نگاه چپ
regard	نگاه
look here	نگاه کن
leered	نگاه کج
slant	نگاه کج
slanted	نگاه کج
slants	نگاه کج
leer	نگاه کج
observantion	نگاه
leered	نگاه چپ
looked	نگاه
regards	نگاه
leering	نگاه چپ
leering	نگاه کج
gloatingly	با نگاه خیره
retaining	نگاه داشتن
retain	نگاه داشتن
gapeseed	نگاه خیره
retained	نگاه داشتن
gape seed	نگاه خیره
i say	نگاه کنید
stares	رک نگاه کردن
stare	رک نگاه کردن
leontief table	نگاه کنید به :
stared	رک نگاه کردن
look down	با نگاه از رو بردن
steely look	نگاه با اراده
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
keek	نگاه دزدانه
retains	نگاه داشتن
squinny	کج کج نگاه کردن
holders	نگاه دارنده
leered	نگاه کج کردن
leering	نگاه دزدکی
leering	نگاه کج کردن
leers	نگاه دزدکی
leers	نگاه کج کردن
looker	نگاه کننده
leered	نگاه دزدکی
holder	نگاه دارنده
upholders	نگاه دارنده
upholder	نگاه دارنده
kept	نگاه داشته
voyeurs	نگاه کننده
voyeur	نگاه کننده
leer	نگاه دزدکی
leer	نگاه کج کردن
tenable	نگاه داشتنی
glaringly	با نگاه خیره
glimpse	نگاه سریع
glimpse	نگاه انی
an intent look	یک نگاه مشتاقانه
an upward glance	نگاه سربالا
at a glance	بیک نگاه
at first sight	بیک نگاه
glimpsed	نگاه انی
glimpsed	نگاه سریع
retrospect	نگاه به گذشته
gaze	نگاه خیره
gazed	نگاه خیره
gazes	نگاه خیره
gazing	نگاه خیره
glimpsing	نگاه سریع
glimpsing	نگاه انی
glimpses	نگاه سریع
glimpses	نگاه انی
to stop [doing something]	نگاه داشتن
to hang up	نگاه داشتن
holds	نگاه داشتن
hold	نگاه داشتن
eying	نگاه کردن
eyes	نگاه کردن
eyeing	نگاه کردن
eye	نگاه کردن
to keep any one waiting	نگاه داشتن
to keep in	نگاه داشتن
squints	چپ نگاه کردن
squinted	چپ نگاه کردن
Peeping Toms	نگاه دزد
regarded	نگاه کردن
an am or ous glance	یک نگاه عاشقانه
to catch a glimpse of	نگاه مختصرکردن
stayed	نگاه داشتن
stay	نگاه داشتن
sees	نگاه کردن
see	نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.	چپ چپ نگاه کردن
to dwell on	نگاه کردن
to give support to	نگاه داشتن
Peeping Tom	نگاه دزد
squint	چپ نگاه کردن
peeks	نگاه دزدانه
regard	نگاه کردن
come-ons	نگاه دعوتآمیز
to put to a pause	نگاه داشتن
stops	نگاه داشتن
stopping	نگاه داشتن
stopped	نگاه داشتن
stop	نگاه داشتن
come-on	نگاه دعوتآمیز
to set eyes on	نگاه کردن
regards	نگاه کردن
to lay fast	نگاه داشتن
peeking	نگاه دزدانه
peeked	نگاه دزدانه
to lock out	نگاه داشتن
peek	نگاه دزدانه
to watch	نگاه کردن
to look daggers	چپ چپ نگاه کردن
to look on with	نگاه کردن
vide infara	را نگاه کنید
oblong	نگاه ممتد
peeper	نگاه کننده
tackling	نگاه داشتن
dirty look <idiom>	چپ چپ نگاه کردن
refrains	نگاه داشتن
shim	نظر یک نگاه
sheep's eyes	نگاه عاشقانه
sheep's eye	نگاه دزدکی
refraining	نگاه داشتن
sheep's eye	نگاه عاشقانه
refrained	نگاه داشتن
refrain	نگاه داشتن
preservatize	نگاه داشتن
pryingly	با نگاه دقیق
retrospection	نگاه به قهقرا
oblongs	نگاه ممتد
tackles	نگاه داشتن
tackled	نگاه داشتن
keeps	نگاه داشتن
keep	نگاه داشتن
oeillade	نگاه عاشقانه
parthian glance	اخرین نگاه
tackle	نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom>	پنهان نگاه داشتن
key concrete	بتن نگاه دارنده
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
thumb one's nose <idiom>	با تنفر نگاه کردن
kenning	نگاه قدرت بینایی
to look through ones fingers	نگاه دزدانه کردن
regardant	نگاه کننده به عقب
to stael a look	دزدانه نگاه کردن
keep on	بازهم نگاه داشتن
gaze	بادقت نگاه کردن
gaze	خیره نگاه کردن
to make eyes at	عاشقانه نگاه کردن
to look a bout	بهر سو نگاه کردن
to look behind	پشت سر را نگاه کردن
on ice <idiom>	دور نگاه داشتن
to pick up oneself	خودرا نگاه داشتن
to look forward	نگاه کردن انتظارداشتن
look up	نگاه کردن مراجعهای
to run through	نگاه اجمالی کردن در
A blank look.	نگاه بی حالت ( بی روح )
to look down	با نگاه مطیع کردن
parthian glance	نگاه هنگام جدایی
peep	نگاه دزدکی طلوع
letter weight	کاغذ نگاه دار
look about	بهر سو نگاه کردن
gazed	خیره نگاه کردن
keek	نگاه دزدانه کردن
to have a look at something	بچیزی نگاه کردن
journalize	دفترروزانه نگاه داشتن
it is in good keep	انراخوب نگاه میدارند
inshrine	با حرمت نگاه داشتن
impark	در محوطه نگاه داشتن
enwomb	در رحم نگاه داشتن
he kept me waiting	مرامنتظریامعطل نگاه داشت
eye baby	دیگری که به او نگاه میکند
to look at somebody askance	به کسی چپ چپ نگاه کردن
starer	دارای نگاه خیره
hold down	مطیع نگاه داشتن
to behave oneself	ادب نگاه داشتن
glim	نگاه اجمالی کردن
he looked me in the face	در روی من نگاه کرد

retrospectively

با نگاه بگذشته