Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to tie into something
[ American E]
با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
Other Matches
back to the drawing board
<idiom>
کاری را از اول شروع کردن
to get cracking
شروع کردن
[به کاری]
[اصطلاح روزمره]
beside one's self
<idiom>
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
come to
<idiom>
شروع کاری
touch off
<idiom>
شروع کاری
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
Back to the drawing board
<idiom>
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
start off
شروع کردن شروع شدن
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
electrify
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
overworks
خسته کردن به هیجان اوردن
overworking
خسته کردن به هیجان اوردن
overworked
خسته کردن به هیجان اوردن
electrifies
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
overwork
خسته کردن به هیجان اوردن
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
to wipe the slate clean
<idiom>
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
set up
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
potential
توانایی انرژی برای کار کردن
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
commences
شروع کردن
commence
شروع کردن
embark upon
شروع کردن
set in
شروع کردن
commencing
شروع کردن
commenced
شروع کردن
put in hand
شروع کردن
embarks
شروع کردن
take up
<idiom>
شروع کردن
embark
شروع کردن
embarked
شروع کردن
embarking
شروع کردن
set about
<idiom>
شروع کردن
kick off
<idiom>
شروع کردن
tee off
شروع کردن
streek
شروع کردن
get one's feet wet
<idiom>
شروع کردن
to strike into
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
بد شروع کردن
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
attempting to steal
شروع کردن به سرقت
blast-off
شروع بپرواز کردن
come to blows
<idiom>
شروع به جنگیدن کردن
tune up
شروع باواز کردن
to f. a laughing
شروع بخنده کردن
To start from scratch .
از هیچ شروع کردن
set-tos
با اشتیاق شروع کردن
to open fire
شروع به اتش کردن
open fire
شروع به تیراندازی کردن
dig in
<idiom>
شروع به خوردن کردن
do up
شروع بکار کردن
blast off
شروع بپرواز کردن
launched
شروع کردن حمله
set to
با اشتیاق شروع کردن
set-to
با اشتیاق شروع کردن
get in on the ground floor
<idiom>
ازابتدا شروع کردن
pipe up
شروع به نی زدن کردن
launches
شروع کردن حمله
launching
شروع کردن حمله
warm up
شروع کردن به کار
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
to gather way
شروع بحرکت کردن
to start
[for]
شروع کردن رفتن
[به]
to start from the beginning
[to start afresh]
از آغاز شروع کردن
to break into a run
شروع کردن به دویدن
to start
شروع کردن به دویدن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
شروع به دعوی کردن
launch
شروع کردن حمله
turn on
<idiom>
روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
to set about
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
attempt
قصد کردن شروع به جرم
attempting to commit rape
شروع کردن به تجاوز جنسی
attempting to commit murder
شروع کردن به قتل عمد
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
attempted
قصد کردن شروع به جرم
restart
بازاغازی دوباره شروع کردن
attempts
قصد کردن شروع به جرم
attempting
قصد کردن شروع به جرم
triggers
شروع کردن حمله یاکار
triggered
شروع کردن حمله یاکار
trigger
شروع کردن حمله یاکار
come to one's senses
<idiom>
شروع به فکر صحیح کردن
go off
<idiom>
شروع به زنگ زدن کردن
begins
اغاز نهادن شروع کردن
begin
اغاز نهادن شروع کردن
to get to
شروع کردن دست گرفتن
to push off
شروع کردن بیرون رفتن
to come to one's senses
شروع به فکر عاقلانه کردن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to struck up
بهم زدن شروع بزدن کردن
take off
جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
to start quarrelling
<idiom>
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
to be fever began to a bate
تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
off the wagon
<idiom>
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
load point
شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
indents
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
to get down to business
کار و بار را شروع کردن
[اصطلاح روزمره]
cancellation
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
indent
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
to turn on the waters
یکدفعه شروع به گریه کردن
[اصطلاح روزمره]
indenting
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
to start a fight with somebody
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
to start an argument with somebody
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiate
اغاز کردن شروع کردن
launch
شروع کردن اقدام کردن
push off
<idiom>
ترک کردن ،شروع کردن
initiates
اغاز کردن شروع کردن
initiated
اغاز کردن شروع کردن
initiating
اغاز کردن شروع کردن
launches
شروع کردن اقدام کردن
launching
شروع کردن اقدام کردن
lead off
<idiom>
شروع کردن ،باز کردن
launched
شروع کردن اقدام کردن
coldest
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
primming
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
overpersuade
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
initiation
شروع کار شروع
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
whitewash
سفید کاری کردن ماست مالی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
ebullient
پر هیجان
tempest
هیجان
stour
هیجان
dither
هیجان
tempests
هیجان
dithered
هیجان
thrills
هیجان
dithers
هیجان
fevers
هیجان
tornado
هیجان
thrill
هیجان
emotion
هیجان
emotions
هیجان
lather
هیجان
hysterics
هیجان
tornados
هیجان
heatedly
با هیجان
tornadoes
هیجان
fever
هیجان
frissons
هیجان
frenzy
هیجان
burning
در هیجان
burning
هیجان
ignition
هیجان
snit
هیجان
frets
هیجان
twitteration
هیجان
fret
هیجان
titillation
هیجان
incensement
هیجان
wave
هیجان
kippage
هیجان
excitedness
هیجان
waved
هیجان
excitation
هیجان
frisson
هیجان
waves
هیجان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com