Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 272 (52 milliseconds)
English
Persian
sail
با کشتی حمل کردن
sailed
با کشتی حمل کردن
sailings
با کشتی حمل کردن
to take ship
با کشتی حمل کردن
Search result with all words
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
ship
با کشتی حمل کردن فرستادن
ships
با کشتی حمل کردن فرستادن
wreck
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
capsize
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
salute
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cargo documentation
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
commissioning the ship
وارد خدمت کردن کشتی
commissioning the ship
فعال کردن کشتی
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
hunter track
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
imbark
در کشتی سوار کردن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
kentledge
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
so strike one's flag
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to heave a ship down
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
to take ship
در کشتی سوار کردن
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
Other Matches
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bottoms
کشتی
foreship
سر کشتی
boarded
کشتی
carinae
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
catch
کشتی کج
vessel
کشتی
bottom
کشتی
wrestling
کشتی
vessels
کشتی
puppis
کشتی دم
ark
کشتی
board
کشتی
carina
کشتی
on shipboard
در کشتی
ship haven
یک کش کشتی
on the sea
در کشتی
on the water
در کشتی
decks
پل کشتی
ships
کشتی
on board a ship
در کشتی
ship
کشتی
by water
با کشتی
collier
کشتی
afloat
در کشتی
bilge
اب ته کشتی
argo
کشتی
flat
پل کشتی
aft
در پس کشتی
hulk
کشتی
deck
پل کشتی
flattest
پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
hulks
کشتی
decked
پل کشتی
patrol
کشتی اکتشافی
on board a ship
سوار کشتی
anchor
لنگر کشتی .
on shipboard
سوار کشتی
hulls
بدنه کشتی
propeller
پروانه کشتی
anchoring
لنگر کشتی .
passenger liner
کشتی مسافربری
passenger liner
کشتی مسافری
parent ship
کشتی مادر
dressing ship
تزیین کشتی
pancratist
کشتی گیر
packet boat
کشتی نامه بر
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
hulls
لاشه کشتی
anchors
لنگر کشتی .
doutful category
کشتی مشکوک
holds
انبار کشتی
hold
انبار کشتی
disembarked
از کشتی در اوردن
patrols
کشتی اکتشافی
imbark
در کشتی گذاشتن
in the hold
در انبار کشتی
charter
اجاره کشتی
fire ship
کشتی اتش زن
chartered
اجاره کشتی
disembarked
از کشتی دراوردن
derricks
دکل کشتی
motor vessel
کشتی موتوری
derrick
دکل کشتی
ocean greyhound
کشتی تندرو
exs
تحویل از کشتی
noah's a
کشتی نوح
noah ark
کشتی نوح
freight
کرایه کشتی
dashes
کشتی تهاجمی
naval war
جنگ با کشتی
dashed
کشتی تهاجمی
patrolled
کشتی اکتشافی
dash
کشتی تهاجمی
patrolling
کشتی اکتشافی
ferry boat
کشتی گذاره
named vessel
کشتی مشخص
double-decker
کشتی دوعرشهای
cuddy
اطاقک کشتی
double-deckers
کشتی دوعرشهای
cutwater
دماغه کشتی
deadman
مهاربند کشتی
strand
به گل نشستن کشتی
deck gang
ملوان پل کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
deck plan
صفحه پل کشتی
deck plan
افق پل کشتی
wrestling match
مسابقه کشتی
wresthing match
مسابقه کشتی
hermaphrodite brig
کشتی دو دگله
rhumb line
خط انحراف کشتی
rhumb
خط سیر کشتی
disembarks
از کشتی در اوردن
wrech
کشتی شکسته
wrech
کشتی شکستگی
astern
درعقب کشتی
coxswain
مباشر کشتی
deck seamanship
ملوان پل کشتی
wrecked
کشتی شکسته
disembarking
از کشتی در اوردن
wrestler
کشتی گیر
wrestlers
کشتی گیر
disembarking
از کشتی دراوردن
pleasure boat
کشتی تفرجی
ice breaker
کشتی یخ شکن
icebreaker
کشتی یخ شکن
hull
لاشه کشتی
pilotage
راهنمایی کشتی
hull
بدنه کشتی
masters
کاپیتان کشتی
HMS
کشتی انگلیسی
predial or prae
کشتی روستایی
towing boat
کشتی یدک کش
privateer
کشتی مسلح
disembarks
از کشتی دراوردن
master
کاپیتان کشتی
wrack
کشتی شکستگی
mastered
کاپیتان کشتی
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
flag ship
کشتی پیشرو
shipwrecks
کشتی شکستگی
tugged
کشتی یدک کش
tugging
کشتی یدک کش
navy
کشتی جنگی
navies
کشتی جنگی
naval
وابسته به کشتی
bow
سینه کشتی
tug
کشتی یدک کش
wrecks
کشتی شکستگی
keel
تیر ته کشتی
sterns
عقب کشتی
wreck
کشتی شکستگی
wrecking
کشتی شکستگی
tugs
کشتی یدک کش
jerque
بازرسی کشتی
boat
کشتی کوچک
decked
عرشه کشتی
boats
کشتی کوچک
large ship
کشتی بزرگ
decks
عرشه کشتی
kedge
تغییرجهت کشتی
lading
بار کشتی
keel shaped
شبیه ته کشتی
deck
عرشه کشتی
aboard
روی کشتی
galley
اشپزخانه کشتی
bowed
سینه کشتی
bowing
سینه کشتی
bows
سینه کشتی
battleships
کشتی جنگی
battleship
کشتی جنگی
kelson or keelson
سقف ته کشتی
flagship
کشتی دریادار
disembark
از کشتی دراوردن
merchantman
کشتی بازرگانی
greco roman
کشتی فرنگی
dredger
کشتی لایروب
dredgers
کشتی لایروب
tanker
کشتی نفت کش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com