Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
Search result with all words
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
Other Matches
play a legal trick
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something .
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
hem and haw
<idiom>
طفره رفتن
avoid
طفره رفتن از
avoided
طفره رفتن از
baulk
طفره رفتن
avoiding
طفره رفتن از
balk
طفره رفتن از
balked
طفره رفتن از
balking
طفره رفتن از
baulking
طفره رفتن از
baulks
طفره رفتن از
baulked
طفره رفتن از
doff
طفره رفتن
doffed
طفره رفتن
doffing
طفره رفتن
doffs
طفره رفتن
balks
طفره رفتن از
avoids
طفره رفتن از
evasions
طفره رفتن
fudging
طفره رفتن
fudges
طفره رفتن
fudged
طفره رفتن
fudge
طفره رفتن
get round
طفره رفتن
prolongate
طفره رفتن
evasion
طفره رفتن
jink
طفره رفتن
parry
دورسازی طفره رفتن
to beg the question
طفره رفتن از پرسشی
parries
دورسازی طفره رفتن
parrying
دورسازی طفره رفتن
parried
دورسازی طفره رفتن
prolong
طفره رفتن بطول انجامیدن
to play the truant
از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
prolonging
طفره رفتن بطول انجامیدن
prolongs
طفره رفتن بطول انجامیدن
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry
نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
To live on borrowed money . To play for time .
این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
cask
کلاه جنگی کلاه خود
casks
کلاه جنگی کلاه خود
legal
شرعی
canonical
شرعی
religious
شرعی
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
justifiability
جواز شرعی
juridical
قانونی شرعی
sutra
حکم شرعی
repudiation
طلاق شرعی
ordinace
دستور شرعی
canonicity
شرعی بودن
lawful
مشروع شرعی
local apparent noon
فهر شرعی
prsbytery
دادگاه شرعی
legal
شرعی قضایی
canonicity
جواز شرعی
jasey
کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
judicial
شرعی وابسته بدادگاه
established church
کلیسای قانونی و شرعی
judiciary
شرعی وابسته بدادگاه
adopting the opinion
تقلید در مسائل شرعی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
relative impediment
محظور شرعی برای عروسی
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
Talmud
مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
canonises
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizing
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizes
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonize
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
modiste
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
canons
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
canon
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
dodgers
طفره رو
elusive
طفره زن
shirks
طفره رو
evasions
طفره
dallier
طفره زن
stick-in-the-mud
طفره رو
evasion
طفره
balky
طفره رو
procrastinator
طفره رو
ca'canny
طفره
dodger
طفره رو
shirking
طفره رو
shirked
طفره رو
truants
طفره رو
subterfuge
طفره
evasive
طفره زن
subterfuges
طفره
procrastination
طفره
dodgy
طفره رو
balker
طفره رو
truant
طفره رو
dalliance
طفره
stick in the mud
طفره رو
elusion
طفره
put off
طفره
shirk
طفره رو
stick-in-the-muds
طفره رو
tergiversator
طفره رو
goldbrick
طفره رو
jink
طفره
deflection
طفره
runaround
طفره
deflections
طفره
avoidance
طفره
evasively
از روی طفره
stalling
طفره زدن
shirk
طفره زدن
goby
طفره پیشگیری
wriggling
طفره زدن
elusory
طفره امیز
stall
طفره زدن
wriggles
طفره زدن
hedges
طفره زدن
hedged
طفره زدن
hedge
طفره زدن
shirked
طفره زدن
shirking
طفره زدن
shirker
ادم طفره رو
evades
طفره زدن از
dodgery
طفره روی
shirks
طفره زدن
evade
طفره زدن از
evaded
طفره زدن از
evading
طفره زدن از
wriggled
طفره زدن
funk
طفره زدن
dodge
طفره زدن
truancy
طفره زنی
ineludible
طفره نزدنی
procrastinatory
طفره امیز
evasible
طفره زدنی
bilk
طفره زدن
fetches
بهانه طفره
aviod
طفره زدن از
fetched
بهانه طفره
prorogation
طفره زنی
fetch
بهانه طفره
evadingly
طفره زنان
baulk
ردکردن طفره
dodged
طفره زدن
dodges
طفره زدن
dodging
طفره زدن
defaulters
قصورکننده طفره زن
escape mechanism
طفره وتعلل
evadable
طفره پذیر
defaulter
قصورکننده طفره زن
wriggle
طفره زدن
evasiveness
تمایل به طفره یاگریز
subterfuges
طفره زنی اختفاء
elusively
از روی طفره یا خدعه
stall
دور سرگرداندن طفره
subterfuge
طفره زنی اختفاء
stalling
دور سرگرداندن طفره
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
swerve
عدول کردن طفره زدن
eluded
طفره زدن دوری کردن از
swerves
عدول کردن طفره زدن
elude
طفره زدن دوری کردن از
swerved
عدول کردن طفره زدن
evasiveness
حالت یاخوی طفره زنی
eluding
طفره زدن دوری کردن از
eludes
طفره زدن دوری کردن از
swerving
عدول کردن طفره زدن
truants
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
dally
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallied
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com