English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
Other Matches
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
wheen چندتا
as many as هر چندتا....که
many fold چندتا
some چندتا
multiple ضرب چندتا
how many چند چندتا
various چندتا چندین
melon هندوانه
watermelons هندوانه
melons هندوانه
watermelon هندوانه
water melon هندوانه
coloquintida هندوانه ابوجهل
colocynth هندوانه ابو جهل
to inflate any one with pride هندوانه زیربغل گذاشتن
to have two strings to one bow با یک دست دو هندوانه برداشتن
spread oneself too thin <idiom> با یک دست چند هندوانه برداشتن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
to crawl to somebody هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
curry favor <idiom> هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
erecting بلند کردن
erected بلند کردن
elevate بلند کردن
exalting بلند کردن
lifts بلند کردن
exalt بلند کردن
erect بلند کردن
lift بلند کردن
exalts بلند کردن
walk off with بلند کردن
heists بلند کردن
heist بلند کردن
elevating بلند کردن
erects بلند کردن
elevates بلند کردن
upraise بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
heaved بلند کردن
heightened بلند کردن
to throw up بلند کردن
hoisted بلند کردن
heightening بلند کردن
heighten بلند کردن
heave بلند کردن
hoists بلند کردن
lifted بلند کردن
lifting بلند کردن
throw up بلند کردن
hoist بلند کردن
heightens بلند کردن
chairlift سردست بلند کردن
craning وسیله بلند کردن
soared بلند پروازی کردن
steal بلند کردن چیزی
cranes وسیله بلند کردن
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
steals بلند کردن چیزی
soars بلند پروازی کردن
lift fire بلند کردن اتش
hoisted وسیله بلند کردن
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
soar بلند پروازی کردن
craned وسیله بلند کردن
hoist وسیله بلند کردن
chairlifts سردست بلند کردن
hoists وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
to put forth بلند کردن نمایش دادن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
bank کپه کردن بلند شدن
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
banks کپه کردن بلند شدن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
to make a dust گردو خاک بلند کردن
hoists بلند کردن وسایل سنگین
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
harangues باصدای بلند نطق کردن
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
harangue باصدای بلند نطق کردن
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
harangued باصدای بلند نطق کردن
haranguing باصدای بلند نطق کردن
vociferate با صدای بلند ادا کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
levers اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clears دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
pry بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pries بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pried بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
highest بلند
skyscraper بلند
skyscrapers بلند
longer بلند
taller قد بلند
longed بلند
willowy بلند
towering بلند
legged پا بلند
pointer خط کش بلند
longest بلند
loud speaker بلند گو
loftily بلند
taller بلند
tallest بلند
pointers خط کش بلند
eminent بلند
soaring بلند
longs بلند
fortes بلند
forte بلند
tallest قد بلند
highs بلند
high بلند
tall قد بلند
loudly بلند
aloud بلند
grandiose بلند
talll بلند
amplifiers بلند گو
amplifier بلند گو
high (1 9 to 36) بلند
eton collan بلند
rumbustious بلند
mouth filling بلند
uplands بلند
upland بلند
tall بلند
loudspeaker بلند گو
high grown بلند قد
talll قد بلند
long بلند
highfalutin بلند
vociferous بلند
megaphone بلند گو
long- بلند
megaphones بلند گو
lengthwise بلند
ascended بلند شدن
aspirational [British E] <adj.> بلند پرواز
boisterous laughter خنده بلند
big-hearted نظر بلند
belly laughs خندهی بلند
Catholics بلند نظر
levitates بلند شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com