Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (5 milliseconds)
English
Persian
he proceeded to investigate it
بتحقیق ان مبادرت نمود
Other Matches
veritable
بتحقیق
forsooth
بتحقیق درحقیقت
to betake oneself
مبادرت کردن
to a. oneself
مبادرت کردن
venture
مبادرت ریسک
emprize
مبادرت کردن
ventured
مبادرت ریسک
ventures
مبادرت ریسک
venturing
مبادرت ریسک
attack
مبادرت کردن به
aggress
مبادرت کردن
attacks
مبادرت کردن به
to set on
مبادرت کردن به
attacked
مبادرت کردن به
performances
نمود
appearance
نمود
appearances
نمود
aspect
نمود
phenomenon
نمود
performance
نمود
prospecting
نمود
prospect
نمود
aspects
نمود
prospects
نمود
life forms
زی نمود
life form
زی نمود
prospected
نمود
growths
نمود
growth
نمود
ventures
اقدام یا مبادرت کردن به
adventure
باتهور مبادرت کردن
fall to
بکاری مبادرت کردن
adventures
باتهور مبادرت کردن
to offer at any thing
بکاری مبادرت ورزیدن
ventured
اقدام یا مبادرت کردن به
to put ones hand to anything
بکاری مبادرت کردن
to set one's hand to a task
بکاری مبادرت کردن
venture
اقدام یا مبادرت کردن به
enterprise
مبادرت بکاری کردن
enterprises
مبادرت بکاری کردن
venturing
اقدام یا مبادرت کردن به
it had a europeanlook
اروپایی می نمود
psychological make up
نمود ذهنی
pseudomorphism
نمود کاذب
actescence
نمود شیر
phenomenon
نمود تجلی
macroscopic
درشت نمود
betook
دست زده مبادرت کرده
to a an under taking
باجرات بکاری مبادرت کردن
self slayer
مبادرت کننده بخود کشی
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
he showed me kindness
ابرازمحبت نسبت به من نمود
pseudomorphous
دارای نمود کاذب
multiphase
دارای چند نمود
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
piggyback file
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
dares
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dare
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
he took my words in good part
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
to set about
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
attacked
مبادرت کردن به تاخت کردن
attempting
قصد کردن مبادرت کردن به
attacks
مبادرت کردن به تاخت کردن
attempted
قصد کردن مبادرت کردن به
attack
مبادرت کردن به تاخت کردن
attempt
قصد کردن مبادرت کردن به
attempts
قصد کردن مبادرت کردن به
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com