Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to get up steam
بخاربرای راه انداختن ماشین تولیدکردن
Other Matches
manufactures
تولیدکردن
product
تولیدکردن
products
تولیدکردن
manufactured
تولیدکردن
manufacture
تولیدکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
suckers
الت مکنده تولیدکردن
sucker
الت مکنده تولیدکردن
overproduce
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
let down
پایین انداختن انداختن
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
runner
ماشین چی
machines
ماشین
pressmen
ماشین چی
machined
ماشین
gin
ماشین
machanist
ماشین چی
automatons
ماشین
pressman
ماشین چی
gins
ماشین
motor
ماشین
freeze-up
ماشین
motor-
ماشین
motored
ماشین
engine
ماشین
motors
ماشین
mechanism
ماشین
plant
ماشین
apparatus
ماشین
mills
ماشین
wheel
رل ماشین
wheels
رل ماشین
mill
ماشین
runners
ماشین چی
mechanisms
ماشین
wheeling
رل ماشین
plants
ماشین
machine
ماشین
automaton
ماشین
emplace
جا انداختن
relegate
انداختن
to pick off
تک تک انداختن
relegated
انداختن
fells
انداختن
hurled
انداختن
jaculate
انداختن
slings
انداختن
souse
انداختن
hurl
انداختن
to play a searchlight
انداختن
flings
انداختن
hurls
انداختن
rut
خط انداختن
overthrown
بر انداختن
overthrows
بر انداختن
relegating
انداختن
to leave out
انداختن
felled
انداختن
to let fall
انداختن
felling
انداختن
fell
انداختن
benite
به شب انداختن
relegates
انداختن
spilled or spilt
انداختن
flinging
انداختن
fling
انداختن
leave out
انداختن
pilling
تل انداختن
stagger
از پا انداختن
lay away
انداختن
throwing
انداختن
blob
لک انداختن
throw
انداختن
blobs
لک انداختن
let fall
انداختن
to skips over
انداختن
spill
انداختن
spilled
انداختن
spilling
انداختن
to put back
پس انداختن
floriate
گل انداختن در
throws
انداختن
hewn
انداختن
hitch
انداختن
hitched
انداختن
delete
انداختن
deleted
انداختن
deletes
انداختن
ruts
خط انداختن
hitches
انداختن
deleting
انداختن
slinging
انداختن
to hew down
انداختن
lash vt
انداختن
hew
انداختن
hitching
انداختن
sling
انداختن
prostrate
از پا انداختن
thrusting
انداختن
bottoms
ته انداختن
launched
به اب انداختن
launch
به اب انداختن
to draw lots
انداختن
overthrew
بر انداختن
spills
انداختن
omits
انداختن
hewing
انداختن
omitting
انداختن
overthrow
بر انداختن
deracination
بر انداختن
run home
جا انداختن
to let drop
انداختن
to lay by the heels
بر انداختن
omit
انداختن
retroject
پس انداختن
omitted
انداختن
overthrowing
بر انداختن
brush finish
خط انداختن
hewed
انداختن
lines
خط انداختن در
line
خط انداختن در
to fire off a postcard
انداختن
thrust
انداختن
bottom
ته انداختن
launches
به اب انداختن
launching
به اب انداختن
string
زه انداختن به
hews
انداختن
thrusts
انداختن
commutator machine
ماشین کموتاتودار
clipper
ماشین موزنی
three phase machine
ماشین سه فازه
bakkie
نوعی ماشین
typing
ماشین نویسی
printed
ماشین کردن
chauffeured
راننده ماشین
motorist
ماشین سوار
chauffeuring
راننده ماشین
frictional machine
ماشین مالشی
motorists
ماشین سوار
rotary
ماشین چرخنده
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
typewritter
ماشین نویس
chauffeurs
راننده ماشین
chief engineer
مدیر ماشین
commutating machine
ماشین جابجاگری
stamper
ماشین منگنه
tar spraying machine
ماشین قیرپاش
teaching machine
ماشین اموزش
hood bonnet
کاپوت ماشین
gearing
دندههای ماشین
blower engine
ماشین دمنده
calculating machine
ماشین حساب
bumper guard
سپر ماشین
treadles
رکاب ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com