Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
Other Matches
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
task group
گروه ماموریت زمینی
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
combat duty
ماموریت رزمی
field duty
ماموریت رزمی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
eisa
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
groups
گروه رزمی
group
گروه رزمی
joint task force
گروه رزمی مشترک
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
products
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
product
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
quartette
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartets
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartet
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
helicopter wave
گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
price line pricing
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
missions
ماموریت
task
ماموریت
commissioning
:ماموریت
tasks
ماموریت
commissions
:ماموریت
commission
:ماموریت
apostleship
ماموریت
assignments
ماموریت
assignment
ماموریت
errand
ماموریت
errands
ماموریت
mission
ماموریت
duty
ماموریت
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
zones
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
mission type
حاوی ماموریت
fire task
ماموریت اتش
implied task
ماموریت استنتاجی
implied mission
ماموریت استنتاجی
appointment quota
سهمیه ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
sea duty
ماموریت دریایی
mission
وابسته به ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
missions
وابسته به ماموریت
permanent oppointment
ماموریت دایمی
fire mission
ماموریت اتش
reinforcing
ماموریت تقویتی
air mission
ماموریت هوایی
mission time
مدت ماموریت
mission objectives
هدفهای ماموریت
abort
انصراف از ماموریت
staff duty
ماموریت ستادی
mission type
متضمن ماموریت
commissioned
ماموریت دار
specified mission
ماموریت تصریحی
functions
ماموریت عمل
end of mission
ماموریت تمام
agencies
گماشتگی ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
agentship
ماموریت پیشکاری
task unit
یگان ماموریت
temporary duty
ماموریت موقت
commissioning
ارتکاب ماموریت
political mission
ماموریت سیاسی
station
محل ماموریت
stations
محل ماموریت
functioned
ماموریت عمل
commission
ارتکاب ماموریت
commission
ماموریت دادن
stationed
محل ماموریت
commission
ماموریت امریه
tour
سیاحت ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
commissions
ماموریت امریه
function
ماموریت عمل
commissions
ماموریت دادن
activity
ماموریت عمل
commissions
ارتکاب ماموریت
activities
ماموریت عمل
commissioning
ماموریت امریه
touring
سیاحت ماموریت
commissioning
ماموریت دادن
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
general support
ماموریت عمل کلی
change of station
تغییر محل ماموریت
postings
تعیین محل ماموریت
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
confidential
دارای ماموریت محرمانه
post-
محل ماموریت موضع
post
محل ماموریت موضع
perdue
ماموریت مخاطره امیز
posts
محل ماموریت موضع
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
posting
تعیین محل ماموریت
perdu
ماموریت مخاطره امیز
posted
محل ماموریت موضع
short tour
ماموریت کوتاه مدت
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
utopian socialism
طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
departmental LAN
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
navy yard
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
subscribed
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribe
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to second somebody
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com