English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
Other Matches
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
task group گروه ماموریت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
combat duty ماموریت رزمی
field duty ماموریت رزمی
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
adds قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
eisa گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
groups گروه رزمی
group گروه رزمی
joint task force گروه رزمی مشترک
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
products مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
product مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
imagery sortie پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
quartette قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartets قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartet قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
helicopter wave گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
price line pricing قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
missions ماموریت
task ماموریت
commissioning :ماموریت
tasks ماموریت
commissions :ماموریت
commission :ماموریت
apostleship ماموریت
assignments ماموریت
assignment ماموریت
errand ماموریت
errands ماموریت
mission ماموریت
duty ماموریت
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
zones ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
mission type حاوی ماموریت
fire task ماموریت اتش
implied task ماموریت استنتاجی
implied mission ماموریت استنتاجی
appointment quota سهمیه ماموریت
primary mission ماموریت اصلی
sea duty ماموریت دریایی
mission وابسته به ماموریت
tours سیاحت ماموریت
missions وابسته به ماموریت
permanent oppointment ماموریت دایمی
fire mission ماموریت اتش
reinforcing ماموریت تقویتی
air mission ماموریت هوایی
mission time مدت ماموریت
mission objectives هدفهای ماموریت
abort انصراف از ماموریت
staff duty ماموریت ستادی
mission type متضمن ماموریت
commissioned ماموریت دار
specified mission ماموریت تصریحی
functions ماموریت عمل
end of mission ماموریت تمام
agencies گماشتگی ماموریت
agency گماشتگی ماموریت
agentship ماموریت پیشکاری
task unit یگان ماموریت
temporary duty ماموریت موقت
commissioning ارتکاب ماموریت
political mission ماموریت سیاسی
station محل ماموریت
stations محل ماموریت
functioned ماموریت عمل
commission ارتکاب ماموریت
commission ماموریت دادن
stationed محل ماموریت
commission ماموریت امریه
tour سیاحت ماموریت
toured سیاحت ماموریت
commissions ماموریت امریه
function ماموریت عمل
commissions ماموریت دادن
activity ماموریت عمل
commissions ارتکاب ماموریت
activities ماموریت عمل
commissioning ماموریت امریه
touring سیاحت ماموریت
commissioning ماموریت دادن
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
general support ماموریت عمل کلی
change of station تغییر محل ماموریت
postings تعیین محل ماموریت
duty ماموریت خدمت نگهبانی
employment schedule برنامه ماموریت ناو
confidential دارای ماموریت محرمانه
post- محل ماموریت موضع
post محل ماموریت موضع
perdue ماموریت مخاطره امیز
posts محل ماموریت موضع
immediate mission ماموریت فوری هوایی
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
posting تعیین محل ماموریت
perdu ماموریت مخاطره امیز
posted محل ماموریت موضع
short tour ماموریت کوتاه مدت
surface mission ماموریت دفاع زمینی
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
general support reinforcing ماموریت عمل کلی تقویتی
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignment ماموریت دادن انتقال افهار
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
assignments ماموریت دادن انتقال افهار
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sector منطقه ماموریت قطاع اتش
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
utopian socialism طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
departmental LAN شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com