Dictiornary-Farsi | بدرفتاری سوء رفتار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
maltreatment	بدرفتاری
misbehavior	بدرفتاری
misconduct	بدرفتاری
harsh usage	بدرفتاری
misdeed	بدرفتاری
misdeeds	بدرفتاری
mistreated	بدرفتاری کردن
manhandles	بدرفتاری کردن
mistreats	بدرفتاری کردن
manhandling	بدرفتاری کردن
manhandled	بدرفتاری کردن
mistreating	بدرفتاری کردن
mistreat	بدرفتاری کردن
manhandle	بدرفتاری کردن
misbehaves	بدرفتاری کردن
ill treat	بدرفتاری کردن
misbehaving	بدرفتاری کردن
maltreat	بدرفتاری کردن
behave ill	بدرفتاری کردن
blue bell	گزارش بدرفتاری
maltreated	بدرفتاری کردن
maltreating	بدرفتاری کردن
maltreats	بدرفتاری کردن
misbehave	بدرفتاری کردن
misbehaved	بدرفتاری کردن
abuses	بدرفتاری کردن نسبت به
abuse	بدرفتاری کردن نسبت به
abusing	بدرفتاری کردن نسبت به
abused	بدرفتاری کردن نسبت به
man handle	با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
comported	رفتار
comporting	رفتار
comports	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
demarch	رفتار
action	رفتار
ergasia	رفتار
gest	رفتار
haviour	رفتار
geste	رفتار
demarche	رفتار
behaviuor	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
treament	رفتار
ethic	رفتار
thews	رفتار
misconduct	رفتار بد
gesture	رفتار
havings	رفتار
actions	رفتار
bad conduct	سو رفتار
comportment	رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
dealing	رفتار
treatments	رفتار
conduct	رفتار
treatment	رفتار
exploits	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploit	: رفتار
conducted	رفتار
conducts	رفتار
conducting	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
demeanour	رفتار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
behavior modification	تغییر رفتار
misconduct	سوء رفتار
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
propriety of behaviour	درستی رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
regressive behavior	رفتار واپس رو
maternal behavior	رفتار مادری
anankaslia	رفتار وسواسی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
behavior repertoire	خزانه رفتار
brusque	خشن در رفتار
illtreatment	سوء رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
fal lal	رفتار فریفانه
implicit behavior	رفتار نااشکار
covert behavior	رفتار نااشکار
behavior therapy	رفتار درمانی
maladdress	رفتار ناهنجار
illtreat	سوء رفتار
bearing	رفتار سلوک
expressive behavior	رفتار بیانگر
learned behavior	رفتار اموخته
brusqurie	خشونت در رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
anancastia	رفتار وسواسی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
immoral	زشت رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
treats	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
conduct	رفتار اخلاقی
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
treats	رفتار کردن با
fair shake <idiom>	رفتار درست
conducts	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی
affable <adj.>	خوش رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
macho	نرینه رفتار
stereotypy	رفتار قالبی
target behavior	رفتار اماج
frivolous	سبک رفتار
to demean oneself	رفتار کردن
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
manner	رفتار ادب
social behavior	رفتار اجتماعی
to deport oneself	رفتار کردن
attitude	روش و رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
cruelty	سوء رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
attitudes	روش و رفتار
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
purposive behavior	رفتار غایت نگر
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
last word	بیان یا رفتار قاطع
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
image response	رفتار فرکانس تصویر
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
problem behavior	رفتار مشکل افرین
butch	خشن و مرد رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
abidance	رفتار برطبق توافق
mannish	دارای رفتار مردانه
well behaved	خوش رفتار با ادب
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
well-behaved	خوش رفتار با ادب
levity	رفتار سبک لوسی
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
stereotyped	دارای رفتار قالبی
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
despotize	مستبدانه رفتار کردن
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
contact behavior	رفتار تماس جویانه
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
duress	شدت رفتار خشن وتند
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن