Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
Other Matches
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
overboard
بدریا
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
to shoot nexus
دل بدریا زدن
pushful
دل بدریا زدن
happy-go-lucky
دل بدریا زدن
seafront
مشرف بدریا
sea girt
محاط بدریا
seafronts
مشرف بدریا
long shore
وابسته بدریا کنار
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
to run risk
دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
diadromous
مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
moulting
پر ریزی موی ریزی
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
fakement
کالای قلب
final goods
کالای نهائی
rip-off
کالای قلابی
flotsam
کالای اب اورده
limited editions
کالای محدود
shipment
[American]
کالای ارسالی
consumer goods
کالای مصرفی
in wards
کالای رسیده
dead stock
کالای بنجل
merchandise
کالای تجارتی
inferior good
کالای پست
limited edition
کالای محدود
delivery
کالای ارسالی
consignment
کالای ارسالی
end item
کالای ضروری
goods in pledge
کالای گروی
economic good
کالای اقتصادی
easy commodity
کالای نا مرغوب
frustrated cargo
کالای سرگردان
frustrated cargo
کالای متروکه
general cargo
کالای معمولی
the goods in question
کالای موردبحث
giffen good
کالای گیفن
goods afloat
کالای در راه
jetsam
کالای اب اورد
rip-offs
کالای قلابی
free good
کالای رایگان
wage good
کالای مزدی
Contraband goods.
کالای قا چاق
staple
کالای عمده
stapled
کالای عمده
stapling
کالای عمده
smuggled goods
کالای قاچاق
smuggled merchandise
کالای قاچاق
stolen goods
کالای مسروقه
naval stores
کالای دریایی
imported
کالای رسیده
import
کالای وارده
import
کالای رسیده
importing
کالای رسیده
class i property
کالای طبقه 1
class ii property
کالای طبقه 2
shoddy
کالای تقلبی
consigned inventory
کالای امانی
consumer brand
کالای پر مصرف
imported
کالای وارده
consignment
کالای امانی
consignments
کالای امانی
normal good
کالای معمولی
normal good
کالای عادی
contraband
کالای غیرمجاز
contraband
کالای قاچاق
bonded good
کالای گمرکی
commodities
کالای مصرفی
commodity
کالای مصرفی
luxury good
کالای لوکس
importing
کالای وارده
consumer's goods
کالای مصرفی
scaron
کالای کمیاب
labeled cargo
کالای ویژه
knit goods
کالای کش بافت
purpose made
کالای سفارشی
business goods
کالای تولیدی
consignment
محموله کالای ارسالی
perishable
کالای فاسد شدنی
perishable
کالای فاسد شونده
scrap-heap
انبار کالای قراضه
standards
کالای جانشین رزمی
standard
کالای جانشین رزمی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
perishable
کالای سریع الفساد
velveting
کالای مخملی مخمل
shipments
کالای در حال حمل
consignment
کالای امانت فروش
dead stock
کالای بدون خریدان
consignments
محموله کالای ارسالی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
shipment
کالای در حال حمل
consignments
کالای امانت فروش
scrap heap
انبار کالای قراضه
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
inwards
واردات کالای رسیده
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
finished product
کالای اماده فروش
pilefered shipment
کالای حراج شده
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
ban item
کالای ممنوع الورود
importable
کالای قابل واردکردن
stock in trade
موجودی کالای مغازه
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
staple goods
کالای بسیار ضروری
commodity market
بازار کالای مصرفی
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
consignee
گیرنده کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسال شده
consignment
کالای ارسال شده
the free list
صورت کالای بی گمرک
swag
کالای دزدیده شده
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
delivery
کالای ارسال شده
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
exported
بیرون بردن کالای صادره
shipments
کالای حمل شده باکشتی
export
بیرون بردن کالای صادره
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
exporting
بیرون بردن کالای صادره
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
shipment
کالای حمل شده باکشتی
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
common goods
کالای مورد نیاز عموم
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com