Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
foozle
بدساختن ضربت نادرست
Other Matches
bump
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shock
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
whacks
صدای ضربت ضربت
whack
صدای ضربت ضربت
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
in error
<adj.>
نادرست
infirmly
نادرست
inconsecutive
نادرست
inconsequent
نادرست
phonies
نادرست
trumped up
نادرست
out of trim
نادرست
amiss
نادرست
imprecise
نادرست
crooked
نادرست
spurious
نادرست
wrongful
نادرست
sinister
کج نادرست
false
<adj.>
نادرست
inaccurate
نادرست
erroneous
نادرست
unsafe
نادرست
dishonest
نادرست
false
نادرست
phony
نادرست
trumped-up
نادرست
fouls
نادرست
foulest
نادرست
fouler
نادرست
fouled
نادرست
foul
نادرست
false code
کد نادرست
impure
نادرست
out of order
نادرست
out of a
نادرست
phoney
نادرست
inexact
نادرست
unfairly
نادرست
unfair
نادرست
phoneys
نادرست
chuck
پرتاب نادرست
chucked
پرتاب نادرست
false code
رمز نادرست
chucks
پرتاب نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
mispronounciation
تلفظ نادرست
missatement
گفته نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
errors
عقیده نادرست
error
عقیده نادرست
jackleg
ناشی نادرست
false
ساختگی نادرست
inexactly
بطور نادرست
paralogism
قیاس نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
inaccurately
بطور نادرست
heterography
املای نادرست
unsound
ناخوش نادرست
miscue
ضربه نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
misinformation
خبر نادرست
wrongfully
بطور نادرست
vicious
بدطینت نادرست
improper
نامناسب نادرست
false information
اطلاعات نادرست
foul play
کار نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
false information
خبر نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
untrue
نادرست خائن
distractor
گزینه نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
lies
سخن نادرست گفتن
malfunctions
نادرست عمل کردن
lied
سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
lie
سخن نادرست گفتن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
malfunction
نادرست عمل کردن
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
slapped
ضربت
whang
ضربت
slapping
ضربت
thwacking
ضربت
dinge
ضربت
strokes
ضربت
buffets
ضربت
blow
ضربت
percussion
ضربت
slaps
ضربت
buffeted
ضربت
blows
ضربت
stroke
ضربت
stroked
ضربت
ding
ضربت
slap
ضربت
pound
ضربت
biffed
ضربت
biffing
ضربت
biffs
ضربت
thwack
ضربت
shocks
ضربت
thwacked
ضربت
buffeting
ضربت
shocked
ضربت
thwacks
ضربت
thump
ضربت
shock
ضربت
thumped
ضربت
thumping
ضربت
thumps
ضربت
pounds
ضربت
pounding
ضربت
pounded
ضربت
biff
ضربت
coup
ضربت
hew
ضربت
dint
ضربت
inflictor
ضربت زن
jars
ضربت
jarred
ضربت
buffs
ضربت
plunk
ضربت
buff
ضربت
bump
ضربت
jow
ضربت
bats
ضربت
knoit
ضربت
batted
ضربت
bat
ضربت
larrup
ضربت
coups
ضربت
hewed
ضربت
hewing
ضربت
inflicter
ضربت زن
strikes
ضربت
canvassing
ضربت
buffet
ضربت
canvasses
ضربت
canvassed
ضربت
canvass
ضربت
stroking
ضربت
slipe
ضربت
skelpit
ضربت
skelp
ضربت
hews
ضربت
strike
ضربت
jar
ضربت
concussion
ضربت
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
logical
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
hazards
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com