English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
encyclic بدست چندنفر رونده
Other Matches
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
passengers رونده
agoing رونده
passenger رونده
goer رونده
input در رونده
abstracter کش رونده
inputted در رونده
scrounger کش رونده
scroungers کش رونده
sleeper خواب رونده
prevenient پیش رونده
sleepers خواب رونده
retreating blade تیغه پس رونده
conveyor belts بند رونده
gressorial راه رونده
running part قسمت رونده
conveyor belt بند رونده
passer رونده شطرنج
crossing رژه رونده
on the down grade پایین رونده
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
ascensive پیش رونده
walking راه رونده
go ahead پیش رونده
ascending بالا رونده
oncoming جلو رونده
live load بار رونده
marcher رژه رونده
mountant بالا رونده
outgoing بیرون رونده
scandent بالا رونده
galloping چهارنعل رونده
peripatetic راه رونده
wader راه رونده در اب
escalator پله رونده
escalators پله رونده
habitue رونده همیشگی
escalator پله رونده
moving staircase پله رونده
moving stairway پله رونده
jerky نامنظم رونده
vacationist مرخصی رونده
slides پس وپیش رونده
slide پس وپیش رونده
traveling wave موج رونده
inward داخل رونده
upriser بالا رونده
vacationer مرخصی رونده
progressive پیش رونده
saltigrade با جست راه رونده
escalators پله های رونده
connected passes pawns پیادههای رونده متصل
mortal از بین رونده مردنی
moving staircases پله های رونده
belt conveyor نوار یا بند رونده
mortals از بین رونده مردنی
moving stairways پله های رونده
moving stairs {pl} پله های رونده
slouchy دولا دولاراه رونده
excursionist گردش رونده سیاح
yo-yo بالا و پایین رونده
yo-yos بالا و پایین رونده
plantigrade راه رونده روی کف پا
headlong بی پروا شیرجه رونده
groveling سینه مال رونده
gray روبه سفیدی رونده
progressive تصاعدی جلو رونده
reptile سینه مال رونده
reptiles سینه مال رونده
grovelling سینه مال رونده
naeryo jireugi ضربه دست پایین رونده
gradual قدم بقدم پیش رونده
digitigrade باپنجه راه رونده جانورپنجه رو
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
retreating blade stall واماندگی تیغه پس رونده هلیکوپتر
united pressed pawns پیادههای رونده متصل شطرنج
somnambular خوابگرد در خواب راه رونده
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
somnambulant خوابگرد در خواب راه رونده
passed pawn پیاده رونده یا پاسه شطرنج
walks گردش کننده راه رونده
walk گردش کننده راه رونده
walked گردش کننده راه رونده
intrusive بزور داخل شونده فرو رونده
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
decoys پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoying پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoy پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
sarmentose دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
decoyed پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
at the hand of بدست
by بدست
acquire بدست آوردن
obtains بدست اوردن
obtained بدست اوردن
come by بدست اوردن
get at able بدست اوردنی
soothe دل بدست اوردن
catcher بدست اورنده
attenuation بدست آوردن
obtain بدست اوردن
soothes دل بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
acquirable بدست اوردنی
acquires بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
procure بدست اوردن
to come to hand بدست امدن
impetrate بدست اوردن
securer بدست اورنده
acquirer بدست اورنده
obtainment بدست اوری
attainable بدست اوردنی
procurer بدست اورنده
to go to the wright بدست استادافتادن
hand in hand دست بدست
procured بدست اوردن
procures بدست اوردن
procuring بدست اوردن
get round بدست اوردن
come by <idiom> بدست آوردن
get table بدست اوردنی
pick up بدست اوردن
catch بدست اوردن
gained بدست اوردن
gain بدست آوردن
getting بدست امده
earn بدست اوردن
earned بدست اوردن
gets بدست اوردن
getting بدست اوردن
procurement بدست اوری
gains بدست آوردن
offers بدست اوردن
offered بدست اوردن
offer بدست اوردن
gained بدست آوردن
gets بدست امده
earns بدست اوردن
providers بدست اورنده
get بدست امده
manual وابسته بدست
get بدست اوردن
provider بدست اورنده
gain بدست اوردن
gains بدست اوردن
obtainable بدست اوردنی
procurable بدست اوردنی
optimization بدست اوردن حد مطلوب
acquirability امکان بدست اوردن
all aggairs pivot upon him کارها بدست او می گرد د
in for <idiom> مطمئن بدست آوردن
to bring something بدست آوردن چیزی
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
to obtain something بدست آوردن چیزی
to change hands دست بدست رفتن
regained دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
regains دوباره بدست اوردن
pass on دست بدست دادن
regain دوباره بدست اوردن
municipalize بدست شهرداری دادن
to come into a property دارایی را بدست اوردن
to gain time دست بدست کردن
impropriate بدست عام دادن
unhandy مشکل بدست امده
get back دوباره بدست اوردن
to get back دوباره بدست اوردن
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
to put بدست امین دادن
finagle باحیله بدست اوردن
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
step into بسهولت بدست اوردن
gun for something <idiom> بازحمت بدست آوردن
They found no trace of her . ازاونشانی بدست نیامد
change hands دست بدست رفتن
quando acciderint هر گاه بدست اید
turnover دست بدست شدن
strike a balance موازنه بدست اوردن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
to get [hold of] something بدست آوردن چیزی
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
recover دوباره بدست اوردن
having بدست اوردن دارنده
recouped دوباره بدست اوردن
importing باپیروزی بدست امدن
imported باپیروزی بدست امدن
import باپیروزی بدست امدن
retrieve دوباره بدست اوردن
retrieved دوباره بدست اوردن
recoup دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
have بدست اوردن دارنده
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com