Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (50 milliseconds)
English
Persian
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
Other Matches
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
do without
<idiom>
بدون هیچ چیزی کار کردن
to do without any thing
ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
requesting
تقاضا برای چیزی
requests
تقاضا برای چیزی
requested
تقاضا برای چیزی
request
تقاضا برای چیزی
demanded
تقاضا برای انجام چیزی
demands
تقاضا برای انجام چیزی
demand
تقاضا برای انجام چیزی
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
applying
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
demand
تقاضا کردن تقاضا
demands
تقاضا کردن تقاضا
demanded
تقاضا کردن تقاضا
dehydrogenize
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
set forth for discussion
مطرح کردن
introduced
مطرح کردن
lays
مطرح کردن
to raise
مطرح کردن
to bring up
مطرح کردن
to touch upon
مطرح کردن
to touch on
مطرح کردن
introduce
مطرح کردن
lay
مطرح کردن
propounding
مطرح کردن
introduces
مطرح کردن
introducing
مطرح کردن
propound
مطرح کردن
to bring forth
مطرح کردن
tabling
مطرح کردن
tables
مطرح کردن
tabled
مطرح کردن
table
مطرح کردن
bring up
مطرح کردن
put
مطرح کردن
put forward
مطرح کردن
propounds
مطرح کردن
putting
مطرح کردن
puts
مطرح کردن
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
arc elasticity of demand
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
posing
: مطرح کردن گذاردن
poses
: مطرح کردن گذاردن
posed
: مطرح کردن گذاردن
pose
: مطرح کردن گذاردن
overture
کشف مطرح کردن
overtures
کشف مطرح کردن
pose a question
سوال مطرح کردن
raise a question
مطرح کردن سوال
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
emptied
بدون چیزی در درون
emptier
بدون چیزی در درون
empties
بدون چیزی در درون
empty
بدون چیزی در درون
emptiest
بدون چیزی در درون
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
To discuss a question with someone .
موضوعی را با کسی مطرح کردن
(buy something) on credit
<idiom>
بدون پول چیزی راخریدن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
to commandeer something
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
moot
مطرح کردن دادخواهی کردن
discuss
مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discussed
مطرح کردن گفتگو کردن
discusses
مطرح کردن گفتگو کردن
discussing
مطرح کردن گفتگو کردن
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
adjure
تقاضا کردن
demands
تقاضا کردن
requisitioned
تقاضا کردن
demand
تقاضا کردن
demanded
تقاضا کردن
requisition
تقاضا کردن
requisitioning
تقاضا کردن
requisitions
تقاضا کردن
sue
تقاضا کردن
sues
تقاضا کردن
sued
تقاضا کردن
suing
تقاضا کردن
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
demanded
مطالبه تقاضا کردن
adjure
به اصرار تقاضا کردن
demand
مطالبه تقاضا کردن
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
demands
مطالبه تقاضا کردن
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to put in for
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to invite somebody to do something
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
request
تقاضا کردن درخواست کردن
cry off
تقاضا کردن درخواست کردن
solicits
تقاضا کردن جلب کردن
beseech
تقاضا کردن استدعا کردن
requesting
تقاضا کردن درخواست کردن
solicit
تقاضا کردن جلب کردن
solicited
تقاضا کردن جلب کردن
requested
تقاضا کردن درخواست کردن
requests
تقاضا کردن درخواست کردن
beseeches
تقاضا کردن استدعا کردن
soliciting
تقاضا کردن جلب کردن
beseeched
تقاضا کردن استدعا کردن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
dependent
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
under consideration
مطرح
in contemplation
مطرح
propounded
مطرح
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
considered
مطرح شده
to be on the carpet
مطرح بودن
kaldor criterion
مطرح گردید
to come on the tapis
مطرح شدن
broacher
مطرح کننده
come up
مطرح شدن
to come up
مطرح شدن
to come upon
مطرح شدن
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
reoccurring
دوباره مطرح شدن
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
under consideration
مطرح شده مطروحه
run through
<idiom>
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
talk out
مطرح مذاکره قرار دادن
The badness of the climate is immaterial.
بدی آب وهوا مطرح نیست
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
extrajudicial
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
deice
بدون یخ کردن
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
When wI'll the matter come up for discussion ?
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
unseam
بدون درز کردن
delouse
بدون شپش کردن
denitrify
بدون نیترات کردن
disequilibrate
بدون تعادل کردن
degum
بدون صمغ کردن
deloused
بدون شپش کردن
delousing
بدون شپش کردن
delouses
بدون شپش کردن
depolarize
بدون قطب کردن
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-lib
بدون نوشته صحبت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com