Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
structureless
بدون ساختمان مشخص
Other Matches
amorphous
دارای ساختمان غیر مشخص
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
Hard architecture
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
descriptor
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
locates
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
physiognomonic
مشخص
distinctive
مشخص
pronounced
مشخص
indistinctive
نا مشخص
signate
مشخص
specific code
کد مشخص
kenspeckle
مشخص
specifics
مشخص
distinguished
مشخص
highlights
مشخص
highlighted
مشخص
highlight
مشخص
specific
مشخص
named
مشخص
distinct
مشخص
marked
مشخص
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
identifying
مشخص کردن
specify
مشخص کردن
identify
مشخص کردن
earmarking
مشخص کردن
specifies
مشخص کردن
pathognomic
مشخص مرض
delineate
مشخص کردن
named place of destination
مقصد مشخص
registered port
بندر مشخص
defines
مشخص کردن
defined
مشخص کردن
define
مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody
مشخص کردن
delineating
مشخص کردن
delineates
مشخص کردن
delineated
مشخص کردن
specifying
مشخص کردن
pathognomomical
مشخص مرض
targeted
هدف مشخص
target
هدف مشخص
definitions
مشخص کردن
unarguable
غیرقابلبحثمعلوم مشخص
signaled
اشکار مشخص
signal
اشکار مشخص
type genus
نوع مشخص
definition
مشخص کردن
indicating
مشخص کننده
nonsignificant
غیر مشخص
clean cut
مشخص واضح
clean-cut
مشخص واضح
signalled
اشکار مشخص
targets
هدف مشخص
identifies
مشخص کردن
named vessel
کشتی مشخص
targeting
هدف مشخص
identified
مشخص کردن
ditinct
روشن مشخص
discriminant
مشخص کننده
diacritical current
جریان مشخص
distinctly
بطور مشخص
targetting
هدف مشخص
assignable
معین مشخص
targetted
هدف مشخص
cleaners
مشخص واضح
specified
مشخص شده
markers
مشخص کننده
lay down
مشخص کردن
distinctive
فرق مشخص
marker
مشخص کننده
defining
مشخص کردن
denotes
مشخص کردن
denoted
مشخص کردن
distinguishing
مشخص اختصاصی
denote
مشخص کردن
individuate
مشخص کردن
criss-crossing
با ضربدر مشخص کردن
message
حجم اطلاع مشخص
typify
بانمونه مشخص کردن
named point of destination
نقطه مشخص در مقصد
typifying
بانمونه مشخص کردن
meaner
مشخص کردن چیزی
antiseptic
تمیز و پاکیزه مشخص
at the specified tenor
بر حسب مفاد مشخص
typified
بانمونه مشخص کردن
typifies
بانمونه مشخص کردن
shaded relief
عوارض مشخص یا بسیارناهموار
facies
عبارت مشخص یک طبقه
criss-crosses
با ضربدر مشخص کردن
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
antiseptics
تمیز و پاکیزه مشخص
criss-cross
با ضربدر مشخص کردن
indication lamp
لامپ مشخص کننده
criss-crossed
با ضربدر مشخص کردن
call one's shot
مشخص کردن هدف
meanest
مشخص کردن چیزی
check indicator
مشخص کننده مقابله
overflow indicator
مشخص کننده سرریزی
nodose
دارای برامدگیهای مشخص
frequency designation
مشخص کردن فرکانس
nodous
دارای برامدگیهای مشخص
named port of destination
بندر مقصد مشخص
messages
حجم اطلاع مشخص
mean
مشخص کردن چیزی
building line
بر ساختمان
building
ساختمان
stance
ساختمان
foundation
پی ساختمان
erection
ساختمان
erections
ساختمان
built-up
پر از ساختمان
type
ساختمان
typed
ساختمان
types
ساختمان
stances
ساختمان
carbody
ساختمان
built up
پر از ساختمان
structuring
ساختمان
structureless
بی ساختمان
structure
ساختمان
frame
ساختمان
making
ساختمان
homoplastic
هم ساختمان
construction
ساختمان
constructions
ساختمان
structure of an animal
ساختمان
substructure
پی ساختمان
structures
ساختمان
substructures
پی ساختمان
mechanism
ساختمان
mechanisms
ساختمان
margins
مشخص کردن اندازه و حاشیه
One must draw the line somewhere.
<proverb>
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
shuttle
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
point of aim
نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
temporarily
برای زمان مشخص یا نه همیشه
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
costing
مشخص کردن هزینه عملیات
shuttled
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
to be clear to somebody
برای کسی مشخص بودن
badge
امضاء و علامت برجسته و مشخص
highlighting
روشن ساختن مشخص کردن
named departure point
نقطه مشخص برای حرکت
badges
امضاء و علامت برجسته و مشخص
blocky
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
shuttles
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com