Dictiornary-Farsi | بدون لرزه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
vibrationless	بدون لرزه


Other Matches

shivering	لرزه
quaked	لرزه
quake	لرزه
thrills	لرزه
thrill	لرزه
shivery	لرزه
aftershock	پس لرزه
fremitus	لرزه
jars	لرزه
jarred	لرزه
jar	لرزه
tremour	لرزه
tremors	لرزه
vibrators	لرزه گر
vibrator	لرزه گر
tremor	لرزه
oscillations	لرزه
shiver	لرزه
shivered	لرزه
quaking	لرزه
quakes	لرزه
oscillation	لرزه
vibration	لرزه نوسان
seismology	لرزه شناسی
world shaking	زمین لرزه
earthquakes	زمین لرزه
earthquake	زمین لرزه
seismographs	لرزه نگار
seismograph	لرزه نگار
vibratory testing machine	لرزه سنج
vibrational	لرزه نوسان
vibratility	لرزه نوسان
trembled	لرز لرزه
multivibrator	لرزه گر مرکب
seismogram	لرزه نگاشت
synchronous vibrator	لرزه گر همزمان
tremble	لرز لرزه
trembles	لرز لرزه
seismism	پدیدههای زمین لرزه
tidal waves	موجهای پس از زمین لرزه
the victims of the earthquake	اسیب دیگان از زمین لرزه
seismic	وابسته به زمین لرزه مرتعش
epicentres	نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
microseism	زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
epicentre	نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
isoseismic line	خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic	بدون
and no mistake	بدون شک
ex-	بدون
ex	بدون
sans	بدون
bottomless	بدون ته
goalless	بدون گل
i'll warrant	بدون شک
to a certainty	بدون شک
undoubted	بدون شک
unstressed	بدون مد
wanting	بدون
but	بدون
obtrusively	بدون حق
without	بدون
doubtlessly	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
acheilos	بدون لب
indubitable	بدون شک
acheilous	بدون لب
hands down	بدون احتیاط
indubitable	بدون تردید
inofficial	بدون اجازه
holdless	بدون گیره
unvocal	بدون موسیقی
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
insecure	بدون ایمنی
guilelessly	بدون تزویر
free of tax	بدون مالیات
free play	بدون محدودیت
free trader	بدون گمرک
bloodless	بدون خونریزی
involuntarily	بدون اراده
notwithstanding	بدون توجه
fruitlessly	بدون نتیجه
glabrous	بدون کرک
inapproachable	بدون دسترسی
incognizant	بدون شناسایی
incommunicable	بدون رابطه
intolerantly	بدون بردباری
inviscid	بدون لزوجت
irreflexive	بدون واکنش
irrespective of	بدون ملاحظه
unattended	بدون متصدی
unequivocally	بدون ابهام
endless	بدون پایان
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
indistinctively	بدون فرق
inaction	بدون فعالیت
indolently	بدون درد
inelastic	بدون کشش
bachelors	بدون عیال
ingenuously	بدون تزویر
inoperculate	بدون دریچه
bachelor	بدون عیال
free from backlash	بدون لقی
achromic	بدون ترخیم
inoffensive	بدون زنندگی
expired	بدون اعتبار
anechoic	بدون انعکاس
asymptomatic	بدون علامت
undue	بدون مداخله
achlamydeous	بدون پوشش
achromatic	بدون ترخیم
unfurnished	بدون اثاثیه
air dry	بدون رطوبت
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
acid free	بدون اسید
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
ametabolic	بدون دگردیسی
acarpous	بدون میوه
ametabolous	بدون دگردیسی
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
confidently	بدون شبهه
avirulent	بدون شدت
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
failure free	بدون خرابی
flavorless	بدون مزه
immediately	بدون واسطه
deice	بدون یخ کردن
degas	بدون گازکردن
awless	بدون بیم
unresponsive	بدون احتیاط
bareheaded	بدون کلاه
bloodlessly	بدون خونریزی
by rote	بدون فکر
continuously	بدون توقف
toothless	بدون دندانه
cordless	بدون سیم
dealated	بدون بال
free from slip	بدون لغزش
decaffeinated	بدون کافئین
Nothing down.	بدون بیعانه.
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
off hand	بدون آمادگی
barrier-free	بدون حائل
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
without milk	بدون شیر
cordless <adj.>	بدون سیم
smooth <adj.>	بدون دشواری
trouble-free <adj.>	بدون دردسر
problem-free <adj.>	بدون دردسر
trouble-free <adj.>	بدون زحمت
problem-free <adj.>	بدون زحمت
wireless <adj.>	بدون سیم
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
tax-free <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
direct <adj.>	بدون واسطه
excluding meals	بدون غذا
no doubt	بدون تردید
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط