Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
Other Matches
issue commissary
مسئول توزیع
floater
هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
broadband ISDN
سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
letting
سرویس خطا سرویس بد
lets
سرویس خطا سرویس بد
let
سرویس خطا سرویس بد
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
lob serve
سرویس قوسدار بلند سرویس هوایی قوسدار
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
responsible
<adj.>
مسئول
in charge
<adj.>
مسئول
accountable
مسئول
liable
مسئول
warden
مسئول
responsible
مسئول
responsive
مسئول
frankpledge
مسئول
answerable
مسئول
officer on duty
افسر مسئول
cryptographer
مسئول رمز
That's not my province.
من مسئول آن نیستم.
Not my department.
<idiom>
من مسئول نیستم.
undertaking
جواب گو مسئول
liable for damages
مسئول خسارات
wagon master
مسئول واگن
lineman's plier
انبردست مسئول خط
authoring system
سیستم مسئول
in charge
<idiom>
مسئول بودن
furnace man
مسئول کوره
to hold responsible
مسئول قراردادن
to hold responsible
مسئول کردن
officer in charge
افسر مسئول
helmsman
مسئول سکان
purchasing officer
مسئول خرید
furnace attendant
مسئول کوره
undertaker
جواب گو مسئول
undertakers
جواب گو مسئول
custodian
مسئول مرموزات
account
مسئول بودن
supplies officer
مسئول مواد
custodians
مسئول مرموزات
custodian
مسئول سرپرست
cupola tender
مسئول کوره
data administrator
مسئول داده ها
accountable
مسئول حساب
helmsmen
مسئول سکان
custodians
مسئول سرپرست
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
tallyman
مسئول کنترل محموله
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
be to blame
<idiom>
مسئول کارزشت بودن
captain of the top
مسئول گروه کار
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
officer in charge
افسر مسئول اجرا
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
operations detachment
قسمت مسئول عملیات
irresponsible
غیر مسئول نامعتبر
irresponsibly
بطور غیر مسئول
corespondent
مسئول جواب گویی
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
every man is a for his action
هرکس مسئول کردارخویش است
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
range officer
افسر مسئول میدان تیر
detail officer
افسر مسئول گروه بیگاری
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
brakeman
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
make one's bed and lie in it
<idiom>
مسئول انجام کاری بودن
finger in the pie
<idiom>
دست داشتن ،مسئول بودن
centermark
خط سرویس
medical response dog
سگ سرویس
assistance dog
سگ سرویس
in-
خط سرویس
service dog
سگ سرویس
after sales service
سرویس
in
خط سرویس
serviced
سرویس
service
سرویس
service line
خط سرویس
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
mensch
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
flight sister
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
interceptor controller
افسر مسئول پست استراق سمع
windmill service
سرویس چکشی
service area
منطقه سرویس
hand out
خطای سرویس
service echelon
ردههای سرویس
ace
امتیاز سرویس
service over
خطای سرویس
service stairs
پلکان سرویس
sevice kick
ضربه سرویس
lets
سرویس خطا
letting
سرویس خطا
let
سرویس خطا
service
بنگاه سرویس
serviced
سرویس کردن
serviced
بنگاه سرویس
lubritorium
چاله سرویس
half court
زمین سرویس
backcourt
پشت خط سرویس
aditional service
سرویس اضافی
cannon balls
سرویس چکشی
cannon ball
سرویس چکشی
short service line
خط سرویس کوتاه
telephone service
سرویس تلفن
air line
سرویس هوایی
after sales service
سرویس خدماتی
truckline
سرویس باربری
information service
سرویس اطلاعاتی
american twist
سرویس چرخشی
underhand service
سرویس ساده
cooking set
سرویس پخت و پز
service
سرویس کردن
side out
خطای سرویس
kick serve
سرویس پیچشی
aces
امتیاز سرویس
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
eaves droper
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
general delivery
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
out-
دریافت کننده سرویس
out-
نوبت سرویس اسکواش
outed
دریافت کننده سرویس
bibliographic retrieval service
سرویس بازیابی کتابشناسی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
out
نوبت سرویس اسکواش
odd court
زمین سرویس سمت چپ
left court
زمین سرویس سمت چپ
tea services
سرویس چای خوری
tea sets
سرویس چای خوری
outed
نوبت سرویس اسکواش
tea service
سرویس چای خوری
on line information service
سرویس اطلاعاتی مستقیم
out of hand serve
سرویس پایین دست
out
دریافت کننده سرویس
service ace
امتیاز سرویس تنیس
tea set
سرویس چای خوری
back boundary line
محوطه پشت خط سرویس
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
customer service technician
تکنسین سرویس مشتری
communications server
سرویس دهنده مخابراتی
intelligent building
[ساختمانی با سرویس هوشمند]
service court
محل فرود سرویس
servicing
سرویس کردن خودروها
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
hand in
سمت زمین سرویس
infrastructure
ساختار یا سرویس ابتدایی
railroad service
سرویس راه اهن
wide area telephone service
سرویس تلفنی گسترده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com