Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
faultless
<adj.>
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
flawless
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
free from error
<adj.>
بدون مشکل
Search result with all words
blue ribbon program
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
Other Matches
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
quandary
مشکل
problems
مشکل
quandaries
مشکل
jigsaw
مشکل
problem
مشکل
jigsaws
مشکل
scarc ely
مشکل
difficult
مشکل
uphill
مشکل
deep water
<idiom>
مشکل سخت
bisexuals
خنثی مشکل
What's the problem?
مشکل کجاست؟
defect description
توضیح مشکل
error description
توضیح مشکل
fault description
توضیح مشکل
description of error
توضیح مشکل
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
bisexual
خنثی مشکل
hardly
مشکل بزحمت
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
fastidiousness
مشکل پسندی
ills
مشکل سخت
ill-
مشکل سخت
ill
مشکل سخت
finically
مشکل پسندانه
floorer
سوال مشکل
hard to please
مشکل پسند
fastidious
مشکل پسند
picksome
مشکل پسند
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
hardest
مشکل شدید
harder
مشکل شدید
hard
مشکل شدید
exquisite taste
مشکل پسندی
finicality
مشکل پسندی
feeding problem
مشکل تغذیه
open sesame
مشکل گشا
solutions
پاسخ یک مشکل
solution
پاسخ یک مشکل
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
knots
مشکل عقده
knot
مشکل عقده
miminy piminy
مشکل پسند
f.in taste
مشکل پسند
problem identification
بازشناسی مشکل
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
problem behavior
رفتار مشکل افرین
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
resource person
فرد مشکل گشا
problem child
کودک مشکل افرین
mystification
مشکل وپیچیده سازی
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knots
مشکل معما مانند
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
unhandy
مشکل بدست امده
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
Gordian knot
مشکل معما مانند
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
hardens
مشکل کردن سخت شدن
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
harden
مشکل کردن سخت شدن
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyards
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
graveyard
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over
<idiom>
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
caught between two stools
<idiom>
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
alternate
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternates
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
brute force method
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
diagnostic
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crash
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
crashes
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
indubitable
بدون شک
unstressed
بدون مد
bottomless
بدون ته
not nearctic
بدون
goalless
بدون گل
ex-
بدون
ex
بدون
obtrusively
بدون حق
without
بدون
but
بدون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com