English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
unattached بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
Other Matches
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
free lance کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
farmed باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farm باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
gymnasts ورزشکار
sportswomen زن ورزشکار
sportman ورزشکار
sportsmen ورزشکار
exerciser ورزشکار
sportsman ورزشکار
sportswoman زن ورزشکار
athlete ورزشکار
athletes ورزشکار
gymnast ورزشکار
hotdog ورزشکار ممتاز
sportsmanlike مانند ورزشکار
featherweights ورزشکار پروزن
featherweight ورزشکار پروزن
tracksuit عرقگیر ورزشکار
tracksuits عرقگیر ورزشکار
athlete heart قلب ورزشکار
athletic تنومندی ورزشکار
buirdly قوی بنیه ورزشکار
gamester ادم شوخ ورزشکار
athletic suporters وسایل محافظتی ورزشکار
class گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classing گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classes گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classed گروه وزنی ورزشکار ممتاز
sportsmen ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
sportsman ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
to be sidelined [player] از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
affinity وابستگی
dependencies وابستگی
dependance وابستگی
contiguity وابستگی
coherency وابستگی
affinities وابستگی
dependency وابستگی
relation وابستگی
contingency وابستگی
contingencies وابستگی
dependence وابستگی
affiliations وابستگی
affiliation وابستگی
connection وابستگی
coherence وابستگی
kindred وابستگی
proximity of blood وابستگی
pertinence or nency وابستگی
interdependence وابستگی
interdependency وابستگی
correlation وابستگی
attachment وابستگی
connexions وابستگی
clubbed باشگاه
clubs باشگاه
clup باشگاه
clubmate هم باشگاه
club باشگاه
clubbing باشگاه
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
relationships وابستگی نسبت
field dependence وابستگی میدانی
nasality وابستگی به بینی
pertinency وابستگی دخل
contingency coefficient ضریب وابستگی
contingency table جدول وابستگی
nodality وابستگی به گره
dualistic dependency وابستگی دوگانه
dependence effect اثر وابستگی
direct relationship وابستگی مستقیم
vassalage وابستگی بیعت
ties اتحاد وابستگی
parentela نسب وابستگی
intercorrelation وابستگی درونی
drug dependency وابستگی دارویی
oral dependence وابستگی دهانی
relational وابستگی رابطهای
interdependence وابستگی متقابل
export dependence وابستگی صادرات
tobacco dependence وابستگی به توتون
disrelation عدم وابستگی
clericalism وابستگی به روحانیت
agnation وابستگی پدری
pertinence وابستگی دخل
tie اتحاد وابستگی
relationship وابستگی نسبت
prospectiveness وابستگی به اینده
sensuousness وابستگی به حواس
service club باشگاه افراد
waive رد ادعای باشگاه
service club باشگاه سربازان
mess president رئیس باشگاه
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
waived رد ادعای باشگاه
stewards پیشخدمت باشگاه
stewards خدمه باشگاه
clubs خاج باشگاه
steward خدمه باشگاه
steward پیشخدمت باشگاه
waives رد ادعای باشگاه
clubbed خاج باشگاه
club sport باشگاه ورزشی
hunt club باشگاه شکارچیان
mess نهارخوری باشگاه
messes نهارخوری باشگاه
indian club باشگاه هندیها
mess treasurer حسابدار باشگاه
common rooms باشگاه دانشجویان
common room باشگاه دانشجویان
club خاج باشگاه
clubbing خاج باشگاه
general manager مدیر باشگاه
associations وابستگی وابسته سازی
symbiotic psychosis روان پریشی وابستگی
bipartisanship وابستگی بدو حزب
hardware dependent وابستگی سخت افزاری
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
otherworldiness وابستگی بجهان اینده
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
association وابستگی وابسته سازی
profaneness وابستگی بچیزهای جسمانی
country clubs باشگاه خارج از شهر
gymkhanas ورزشگاه باشگاه ورزشی
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
gymkhana ورزشگاه باشگاه ورزشی
messes غذاخوری باشگاه ناو
rotarian عضو باشگاه روتاری
pavilions باشگاه بازیگران در انگلستان
country clubs باشگاه ورزشی وتفریحی
option حق باشگاه در تمدید قرارداد
pavilion باشگاه بازیگران در انگلستان
options حق باشگاه در تمدید قرارداد
country club باشگاه خارج از شهر
country club باشگاه ورزشی وتفریحی
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
clubhouse محل باشگاه وانجمن
mess غذاخوری باشگاه ناو
jockey club باشگاه سوار کاران
jockey club باشگاه سوارکاران انگلستان
golf club باشگاه گلف بازان
wardroom باشگاه افسران ناو
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
clubhouses محل باشگاه وانجمن
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
mainstays وابستگی عمده نقطه اتکاء
plebeianness وابستگی به طبقه رنجبریا عوام
mainstay وابستگی عمده نقطه اتکاء
YMCA مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YMCAs مخفف باشگاه جوانان مسیحی
glee club کلوب یا باشگاه اواز و سرود
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
YWCAs مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
club :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
clubbing :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
to a certainty بدون شک
doubtlessly بدون شک
acheilous بدون لب
obtrusively بدون حق
i'll warrant بدون شک
goalless بدون گل
indubitable بدون شک
acheilos بدون لب
not nearctic بدون
ex- بدون
unstressed بدون مد
without بدون
ex بدون
but بدون
and no mistake بدون شک
undoubtedly بدون شک
sans بدون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com