Dictiornary-Farsi | بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که … | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
I hereby certify that ….	بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …


Other Matches

certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
To authenticate a signature.	تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
attestation	امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
probate	تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
May be I can interest you in this issue .	شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
warrant	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
mark	گواهی
witnessing	گواهی
grade	گواهی
evidence	گواهی
certificate [official document]	گواهی
attestation	گواهی
certificate	گواهی
certificates	گواهی
depositions	گواهی
testimonies	گواهی
testimony	گواهی
deposition	گواهی
witness	گواهی
witnesses	گواهی
witnessed	گواهی
report	گواهی
certification	گواهی
attestation	گواهی
legalization	گواهی
warranting	گواهی
warranted	گواهی
oral evidence	گواهی
warrants	گواهی
warranted	گواهی حکم
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
deposing	گواهی دادن
warrant	گواهی کردن
warrant	گواهی حکم
certified	گواهی شده
treasury warrant	گواهی خزانه
health certificate	گواهی بهداشت
warranted	گواهی کردن
interim certificates	گواهی موقت
quality certificate	گواهی کیفیت
false evidence	گواهی کدب
false testimony	گواهی کذب
depose	گواهی دادن
certify	گواهی کردن
certifying	گواهی کردن
deposes	گواهی دادن
certifies	گواهی کردن
inspection certificate	گواهی بازرسی
warrants	گواهی حکم
warrantable	قابل گواهی
insurance certificate	گواهی بیمه
certificate	گواهی نامه
to call in evidence	گواهی خواستن از
to bear witness	گواهی دادن
attest	گواهی دادن
testis	تخم گواهی
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
attested	گواهی دادن
warranting	گواهی کردن
inspection certificate	گواهی نظارت
attests	گواهی دادن
speak well for	گواهی دادن
certificates	گواهی نامه
warranting	گواهی حکم
attesting	گواهی دادن
to bear testimony	گواهی دادن
warrants	گواهی کردن
birth certificate	گواهی تولد
bear witness	گواهی دادن
bear testimony	گواهی دادن
back letter	گواهی تضمین
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of weight	گواهی وزن
certificating of quantity	گواهی کمیت
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of receipt	گواهی رسید
death certificate	گواهی فوت
death certificates	گواهی فوت
call in evidence	گواهی خواستن از
call to witness	گواهی خواستن از
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of health	گواهی بهداشت
certificate of deposit	گواهی سپرده
certificate of origin	گواهی مبدا
bill of health	گواهی بهداشت
bill of health	گواهی تندرستی
certificate of death	گواهی فوت
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of quantity	گواهی کمیت
testified	گواهی دادن
deponent	گواهی نویس
witnessing	گواهی دادن
witnesses	گواهی دادن
license	گواهی نامه
licensing	گواهی نامه
witnessed	گواهی دادن
witness	گواهی دادن
certified check	چک گواهی شده
deposition	گواهی کتبی
depositions	گواهی کتبی
testimonials	گواهی نامه
certifier	گواهی کننده
testimonial	گواهی نامه
testify	گواهی دادن
evidence	ملاک گواهی
testifying	گواهی دادن
certification	گواهی کردن
affiant	گواهی نویس
testifies	گواهی دادن
certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
cover note	گواهی بیمه نامه
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
cover note	گواهی پوشش بیمه
packing note	گواهی بسته بندی
certificate	گواهی صادر کردن
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
certificates	گواهی صادر کردن
attestor	گواهی دهنده گواه
give evidence of	گواهی دادن در مورد
marriage lines	گواهی نامه عروسی
notice of dishonour	گواهی عدم پرداخت
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
notarization	گواهی محضری و رسمی
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
perjures	گواهی دروغ دادن
to give evidence before the court	در دادگاه گواهی دادن
taking of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
scrip	گواهی نامه موقت
presaging	گواهی دادن بر خبردادن از
presages	گواهی دادن بر خبردادن از
presaged	گواهی دادن بر خبردادن از
presage	گواهی دادن بر خبردادن از
share certificate	گواهی مالکیت سهام
to call any one in testimony	از کسی گواهی خواستن
subscriping witness	گواهی کننده سند
perjure	گواهی دروغ دادن
vindicable	قابل گواهی واثبات
bill of health	گواهی صحت مزاج
hearing of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
perjuring	گواهی دروغ دادن
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
to give evdience	گواهی دادن مدرک بودن از
grant probate of a will	صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
certified copy	رونوشت گواهی رسمی شده
caption	گواهی مندرج درروی سند
testamur	گواهی نامه گذراندن امتحانات
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
taking of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
clean bill of health	گواهی نامه بهداشت کشتی
perjury	سوگند شکنی گواهی دروغ
docl pass	گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
depone	عزل نمودن گواهی دادن
hearing of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
testimonialize	گواهی نامه یا رضایت دادن
captions	گواهی مندرج درروی سند
acknowledgments	تصدیق
license	تصدیق
verification	تصدیق
licensing	تصدیق
acquiescence	تصدیق
certification	تصدیق
approval	تصدیق
attestation	تصدیق
avouchment	تصدیق
admitance	تصدیق
confirmation	تصدیق
acknohledgement	تصدیق
ratification	تصدیق
acknowledgment	تصدیق
acknowledgements	تصدیق
sanctioning	تصدیق
legalization	تصدیق
sanitification	تصدیق
validation	تصدیق
sanctioned	تصدیق
sanction	تصدیق
certificate	تصدیق