English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
waggish بذله گو خنده دار
waggishly بذله گو خنده دار
Other Matches
sportiveŠetc خنده کن خنده وبازی کن
gagster بذله گو
quipped بذله
quipping بذله
quips بذله
witty بذله گو
wittiest بذله گو
wittier بذله گو
humorists بذله گو
one-liner بذله
quip بذله
jests بذله
joker بذله گو
jokers بذله گو
one-liners بذله
gagman بذله گو
humorist بذله گو
farceur بذله گو
joke بذله
jest بذله
plisky بذله
facete بذله گو
pliskie بذله
mosul بذله
joking بذله
jokes بذله
MOTs بذله
MOT بذله
joked بذله
witticism بذله گویی
jolly بذله گو خیلی
wits بذله گویی
to tell a joke بذله ای گفتن
jocose بذله گویی
frolicsome شادمان بذله گو
jest بذله گویی
witticisms بذله گویی
bon mot بذله لطیفه
facetiae بذله فکاهیات
jocosely بذله گویی
facetiousness بذله گویی
jests بذله گویی
wit بذله گویی
wittiness بذله گویی
humoralism بذله گوئی
waggery بذله گویی
pleasantries بذله گویی شوخی
gambit بذله موضوع بحث
gagger شوخی کننده بذله گو
pleasantry بذله گویی شوخی
rogue بذله گو هرس کردن
rogues بذله گو هرس کردن
wittily بطور لطیفه یا بذله
gambits بذله موضوع بحث
wot هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
laugh خنده
laughs خنده
laughter خنده
laughed خنده
irrision خنده
laughing خنده
belly laugh خنده از ته دل
grinning خنده نیشی
grins خنده نیشی
to laugh away با خنده گذراندن
To burst with laughter. از خنده غش کردن
funnier خنده دار
grinned خنده نیشی
grin خنده نیشی
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
laugh away با خنده گذراندن
A forced laugh. خنده زورکی
snigger خنده استهزاامیز
playfully با خنده و بازی
funniest خنده دار
funny خنده دار
laughingstock مایه خنده
fleer خنده نیشدار
laughter is infectious خنده مسری
lusory بازی کن خنده کن
laughing stock مایهی خنده
nicker خنده کردن
risibility خنده داربودن
laugher خنده کننده
serio comic هم خنده دار
laugh down با خنده از رو بردن
boisterous laughter خنده بلند
irrision خنده استهزایی
risible faculty استعداد خنده
comics خنده دار
gaff خنده بلند
laughed صدای خنده
laugh صدای خنده
laughs صدای خنده
droll خنده اور
queer خل خنده دار
queerer خل خنده دار
queerest خل خنده دار
sniggered خنده استهزاامیز
laughable خنده دار
hilarious خنده دار
ridiculous خنده دار
howler خنده اور
howlers خنده اور
ludicrous خنده اور
sarcasm زهر خنده
farcical خنده اور
crack up <idiom> از خنده ترکیدن
risible خنده اور
laughing خنده اور
humorous خنده اور
sniggering خنده استهزاامیز
titters خنده تو دزدیده
tittering خنده تو دزدیده
sniggers خنده استهزاامیز
titter خنده تو دزدیده
comic خنده دار
tittered خنده تو دزدیده
raise a laugh خنده راه انداختن
opera comique نمایش خنده اور
hysterically بسیار خنده دار
rediculously بطور خنده اور
nitrous oxide گاز خنده اور
nitrogen monoxide گاز خنده اور
laughing gas گاز خنده اور
gig شوخی خنده دار
gigs شوخی خنده دار
ridiculousness خنده اور بودن
miming نمایش خنده اور
mimes نمایش خنده اور
intempestive laughter خنده بیجا یا نا بهنگام
comedy نمایش خنده دار
to set in a roar از خنده روده برکردن
comedies نمایش خنده دار
to laugh down با خنده خاموش کردن
to laugh away با خنده واستهزا کردن
to force a smile خنده زورکی کردن
to burst in to a laugh زیر خنده زدن
to be on the grin خنده نیشی کردن
to be convulsed with laughter از خنده بخود پیچیدن
to split one's sides از خنده روده برشدن
mime نمایش خنده اور
sidesplitting روده براز خنده
hysterical بسیار خنده دار
mimed نمایش خنده اور
laughter is infectious خنده همه را می گیرد
derision مایه خنده وتمسخر
sardonic وابسته به زهر خنده
sardonically وابسته به زهر خنده
giggle با خنده افهار داشتن
laughter صدای خنده بلند
funnier خنده اور عجیب
funniest خنده اور عجیب
comic opera نمایش خنده دار
funnily چنانکه خنده اورد
cachinnate در خنده افراط کردن
break into a laugh زیر خنده زدن
funny خنده اور عجیب
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
farces نمایش خنده اور
ridiculously بطور خنده اور
farce نمایش خنده اور
it provokes laughter باعث خنده است
it provokes laughter خنده اور است
giggling با خنده افهار داشتن
giggles با خنده افهار داشتن
laugh off با خنده دور کردن
giggled با خنده افهار داشتن
laughably بطور خنده دار
keep a straight face از خنده خودداری کردن
belly laugh هر چیزی که موجب خنده شود
belly laughs هر چیزی که موجب خنده شود
To burst into tears (laughter). زیر گریه ( خنده ) زدن
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
comedietta نمایش کوتاه خنده دار
comedian هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians نوینسده نمایشهای خنده دار
horselaugh خنده بلند وپر سر وصدا
comedian نوینسده نمایشهای خنده دار
man is a risible creature انسان مخلوقی است خنده کن
comedians هنرپیشه نمایشهای خنده دار
seriocomic هم جدی وهم خنده دار
simperer خنده کننده بدون دلیل
to laugh off با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
fantastico ادم خیالی و خنده اور
simper خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpers خنده زورکی کردن پوزخند زدن
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
simpering خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpered خنده زورکی کردن پوزخند زدن
gags شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gagged شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gag شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
comedienne زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
gagging شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
it is ridiculously small بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
afterpiece نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
comediennes زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com