Dictiornary-Farsi | براشفتنی اضطراب پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
perturbable	براشفتنی اضطراب پذیر


Other Matches

neurotic anxiety	اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
worries	اضطراب
anxiousness	اضطراب
uneasiness	اضطراب
fury	اضطراب
anguish	اضطراب
worriment	اضطراب
unreest	اضطراب
commotion	اضطراب
worry	اضطراب
feeze	اضطراب
anxieties	اضطراب
discomposure	اضطراب
disquietness	اضطراب
disquietude	اضطراب
anxiety	اضطراب
separation anxiety	اضطراب جدایی
unrest	اشفتگی اضطراب
anxiety	دل واپسی اضطراب
anxieties	دل واپسی اضطراب
ferments	خروش اضطراب
examination anxiety	اضطراب امتحان
have butterflies in one's stomach	اضطراب داشتن
existential anxiety	اضطراب وجودی
test anxiety	اضطراب امتحان
ferment	خروش اضطراب
fermenting	خروش اضطراب
agonist	دچار اضطراب
real anxiety	اضطراب واقعی
free floating anxiety	اضطراب فراگیر
future shock	اضطراب دگرگونی
hurly	غوغا اضطراب
an anxious time	مرحله پر اضطراب
pertubative	اضطراب اور
over anxiety	اشفتگی اضطراب
objective anxiety	اضطراب عینی
inquietude	اضطراب تشویش
kiaugh	اضطراب ناراحتی
castration anxiety	اضطراب اختگی
primary anxiety	اضطراب نخستین
basic anxiety	اضطراب بنیادی
anxiety attack	حمله اضطراب
antianxiety drugs	داروهای ضد اضطراب
pang	اضطراب سخت وناگهانی
pangs	اضطراب سخت وناگهانی
perturation	براشفتگی تشویش اضطراب
generalized anxiety disorder	اختلال اضطراب فراگیر
panicking	اضطراب و ترس ناگهانی
panicked	اضطراب و ترس ناگهانی
manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار
panic	اضطراب و ترس ناگهانی
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
pother	امد ورفت ه حالت اضطراب
taylor manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
furore	هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
upset _	واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
hypochondriasis	اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
hypochondria	اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
backwash	اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
perfectible	کمال پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
mutable	تغییر پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
perturbable	اشوب پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
protean	شکل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
teachable	تعلیم پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
exepandable	بسط پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
figurable	شکل پذیر
fissile	شکاف پذیر
fissionable	شکافت پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
fixable	ثبات پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
fatigable	خستگی پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
expandable	بسط پذیر
expansible	گسترش پذیر
expiable	کفاره پذیر
extendible	کشش پذیر
extensible	توسعه پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
fatig	خستگی پذیر
flxible	خمش پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
improvable	بهبود پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
fusible	گداز پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
generable	زایش پذیر
deductible	مالیات پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
healable	درمان پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
stretchy	فراخی پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
stretchy	کشش پذیر
stretchiest	فراخی پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
stretchier	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
stretchiest	کشش پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
contrivable <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	امکان پذیر
manageable <adj.>	امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	امکان پذیر
practicable <adj.>	امکان پذیر
achievable <adj.>	صورت پذیر
contrivable <adj.>	صورت پذیر
doable <adj.>	صورت پذیر
feasible <adj.>	صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	صورت پذیر
makeable <adj.>	صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	امکان پذیر
feasible <adj.>	امکان پذیر
achievable <adj.>	انجام پذیر