Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
English
Persian
staff estimate
براورد ستادی
Other Matches
estimate
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
staff study
بررسی ستادی
staff supervision
نظارت ستادی
staff section
بخش ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
وفیفه ستادی
staff duty
کار ستادی
e hour
وقت ستادی
staff coordination
هماهنگی ستادی
dam design
براورد سد براورد بند
estimated
براورد کردن براورد
estimate
براورد کردن براورد
estimating
براورد کردن براورد
estimates
براورد کردن براورد
staff
پرسنل ستاد ستادی
staffed
پرسنل ستاد ستادی
directorate
هیئت مدیره ستادی
directorates
هیئت مدیره ستادی
staffs
پرسنل ستاد ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
staffing guide
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
appraisals
براورد
estimated
براورد
estimates
براورد
estimating
براورد
estimation
براورد
survey
براورد
surveys
براورد
evaluations
براورد
evaluation
براورد
estimate
براورد
line of regression
خط براورد
appraisal
براورد
estimations
براورد
surveyed
براورد
extrapolations
براورد برونی
calculation
حساب براورد
surveyors
براورد کننده
surveyor
براورد کننده
appreciation of the situation
براورد وضعیت
overestimation
براورد اضافی
point estimate
براورد نقطهای
point estimation
براورد نقطهای
put at
براورد کردن
regression estimate
براورد رگرسیون
rough estimate
براورد تقریبی
time estimation
براورد زمانی
unbiased estimate
براورد ناسودار
intelligence estimate
براورد اطلاعات
estimator
براورد کننده
biased estimate
براورد سودار
calculating factor
ضریب براورد
commander's estimate
براورد فرماندهی
cost accountant
براورد کننده
cost calculation
براورد هزینه
cost estimate
براورد هزینه
interval estimate
براورد فاصلهای
error of estimate
خطای براورد
estimate of the situation
براورد وضعیت
estimated of situation
براورد وضعیت
underestimation
براورد نقصانی
assessments
براورد مالیات
estimated
براورد کردن
surveyed
براورد کردن
estimate
براورد کردن
surveys
براورد کردن
calculate
براورد کردن
calculated
براورد کردن
assessment
تقویم براورد
assessment
براورد مالیات
assessments
تقویم براورد
calculates
براورد کردن
interpolation
براورد درونی
interpolations
براورد درونی
estimating
براورد کردن
extrapolation
براورد برونی
survey
براورد کردن
estimates
براورد کردن
quantily surveyor
براورد کننده مقادیر
overestimated
زیاد براورد کردن
quantity surveyors
براورد کننده مقادیر
estimate
[quote]
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
quantity surveyor
براورد کننده مقادیر
abstracts
فهرست خلاصه براورد
abstracting
فهرست خلاصه براورد
standard error of estimate
خطای معیار براورد
the estimative faculty
قوه سنجش یا براورد
overestimates
زیاد براورد کردن
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
overestimating
زیاد براورد کردن
conservative estimate
براورد محافظه کارانه
estimable
قابل براورد کردن
overrating
زیاد براورد کردن
overrates
زیاد براورد کردن
misestimate
غلط براورد کردن
misvalue
بناحق براورد کردن
command budget estimate
براورد بودجه یکان
over estimation
بیش از حد براورد کردن
least squares estimates
براورد حداقل مربعات
overestimation
پیش براورد کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overrate
زیاد براورد کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
capitalization
براورد ارزش حال سرمایه
calculable
براورد کردنی قابل اعتماد
unliquidated damages
خسارات غیرقابل براورد به پول
unbiased estimators
براورد کنندههای بدون تورش
forecasted
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast
براورد کردن از قبل پیش بینی
second revised estimate
براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
overcapitalize
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
forecasts
براورد کردن از قبل پیش بینی
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com