Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I've been set up!
برایم پاپوش درست کرده اند!
Other Matches
railroad
پاپوش درست کردن
frame
پاپوش درست کردن
railroads
پاپوش درست کردن
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody
[for something]
پاپوش درست کردن برای کسی
fecit
درست کرده
fish cake
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
footgear
پاپوش
footwear
پاپوش
babouche
پاپوش
unshod
بی پاپوش
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
galligaskins
نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
It is too easy for me.
برایم مثل آب خوردن است
It is easy for me.
برایم خیلی آسان است
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
I have outgrown my suits.
لباسهایم برایم تنگ شده
He told me in so many words .
عینا" اینطور برایم گفت
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
i paid dearly for it
بسیار گران برایم تمام شد
Bring me a few sheets of paper .
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please bring me the orifinal letter .
عین نامه را برایم بیاورید
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
برایم اصلا مهم نیست.
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
Drop me a line .
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
May I have an iron?
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have a blanket?
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
These shoes are too tight for me.
این کفشها برایم تنگ است
I paid dearly for this mistake .
این اشتباه برایم گران تمام شد
Mother left me 500 tomans .
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
May I have an ashtray?
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
The notice is too short
[for me]
.
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some soap?
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel?
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
help any one .
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have some hangers?
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper?
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have the menu, please?
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
May I have the drink list, please?
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
I simply cant concentrate.
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
puffed out
<adj.>
پف کرده
puff pastry
پف کرده
gelid
یخ کرده
beastby
کرده
puffy
<adj.>
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
bloat
پف کرده
infusion
دم کرده
infusions
دم کرده
turgid
<adj.>
پف کرده
tumid
<adj.>
پف کرده
bouffant
پف کرده
unconsciously
غش کرده
off the trail
پی گم کرده
soufflTs
پف کرده
souffles
پف کرده
puffed
<adj.>
پف کرده
souffle
پف کرده
unconscious
غش کرده
inveterate
ریشه کرده
puffed
<adj.>
آماس کرده
farci
دلمه کرده
farcie
دلمه کرده
grown-up
رشد کرده
let it be done
کرده شود
farthingale
دامن پف کرده
it is very easily done
کرده میشود
inwrought
از تو کار کرده
self taught
تحصیل کرده
full grown
رشدکامل کرده
puffy
<adj.>
باد کرده
overage
کم رشد کرده
fried
سرخ کرده
nodular
ورم کرده
puffed out
<adj.>
آماس کرده
decorated
زینت کرده
billowy
باد کرده
knotted
ازدحام کرده
blubbery
ورم کرده
carpeted
فرش کرده
tumescent
ورم کرده
grown-ups
رشد کرده
off the track
ازخط پی گم کرده
intumescent
اماس کرده
ghee
کره اب کرده
airless
گرفته یا دم کرده
smoothfaced
صاف کرده
tumid
<adj.>
آماس کرده
deep rooted
ریشه کرده
fubsy
قوز کرده
began
شروع کرده
fucate
رنگ کرده
wedded
ازدواج کرده
distent
ورم کرده
tinned
قوطی کرده
ghi
کره اب کرده
warm infusion
چیز دم کرده
ventricular
باد کرده
intumescent
باد کرده
in flower
شکوفه کرده
iced ppa
خنک کرده
puffy
<adj.>
آماس کرده
enrooted
ریشه کرده
testate
وصیت کرده
fretty
اماس کرده
he is worn with travel
سفراوراخسته کرده
tumid
اماس کرده
they have done their work
را کرده اند
turgid
<adj.>
آماس کرده
restrained
لگام کرده
turgid
<adj.>
باد کرده
painted
رنگ کرده
hidden
پنهان کرده
rooted
ریشه کرده
sweated
عرق کرده
deep-rooted
ریشه کرده
fled
فرار کرده
sawn
اره کرده
indrawn
جذب کرده
swollen
اماس کرده
grown
رشد کرده
clarified
صاف کرده
swollen
ورم کرده
iced
خنک کرده
beheld
مشاهده کرده
pulled
خشک کرده
turgid
<adj.>
ورم کرده
purified
پاک کرده
shot
اصابت کرده
shots
اصابت کرده
educated
تحصیل کرده
I have a flat
[tire]
.
من پنچر کرده ام.
risen
طلوع کرده
puffed
<adj.>
ورم کرده
puffed out
<adj.>
ورم کرده
puffy
<adj.>
ورم کرده
get
کسب کرده
gets
کسب کرده
getting
کسب کرده
tumid
<adj.>
ورم کرده
begotten
تولید کرده
full-grown
رشدکامل کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com