English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English Persian
put up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
Other Matches
campaigners سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
trothplight نامزد شدن نامزد کردن
live up to <idiom> طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
to put in for تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
genral election انتخابات عمومی برای مجلس
troth نامزد کردن
designate نامزد کردن
designating نامزد کردن
designates نامزد کردن
nominate نامزد کردن
to become engaged نامزد کردن
to get engaged نامزد کردن
nominating نامزد کردن
nominates نامزد کردن
nominated نامزد کردن
come to terms سازش کردن
assimilating سازش کردن
agrees سازش کردن
compounds سازش کردن
comport سازش کردن
assimilate سازش کردن
assimilated سازش کردن
compounded سازش کردن
compound سازش کردن
comported سازش کردن
meet سازش کردن
compromis سازش کردن
comporting سازش کردن
assimilates سازش کردن
comports سازش کردن
meets سازش کردن
to a oneself to سازش کردن
agree سازش کردن
agreeing سازش کردن
settle تصفیه کردن سازش کردن
meet half way مصالحه کردن سازش کردن
settles تصفیه کردن سازش کردن
brooked تحمل کردن سازش کردن
brooks تحمل کردن سازش کردن
brooking تحمل کردن سازش کردن
brook تحمل کردن سازش کردن
to agree on something سازش کردن با چیزی
to put up منزل دادن به نامزد کردن
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
postulant نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
election انتخابات
elections انتخابات
pollster نافر انتخابات
law of election قانون انتخابات
pollsters نافر انتخابات
Rigged elections . انتخابات قلابی
bye election انتخابات فرعی
Rigged elections ? انتخابات فرمایشی
enfranchize حق رای در انتخابات
ballot rigging تقلبدر انتخابات
by election انتخابات فرعی
proportional representation انتخابات نسبی
general elections انتخابات عمومی
general election انتخابات عمومی
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
returning officers سرپرست انتخابات برزن
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council انجمن نظارت بر انتخابات
by-elections انتخابات میان دورهای
by-election انتخابات میان دورهای
election of the committee انتخابات هیات رئیسه
returning officer سرپرست انتخابات برزن
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
disfranchisement محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
canvasser پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
for doing it برای کردن ان
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to grub about جستجو کردن [برای]
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
enable تهیه کردن برای
in order to prevent برای جلوگیری کردن
enabled تهیه کردن برای
enables تهیه کردن برای
enabling تهیه کردن برای
prone to do something آماده کردن برای
so as to quiet him برای ارام کردن او
to prospect [for] جستجو کردن [برای]
to mumble [away] to oneself برای خودشان من من کردن
to fit with اماده کردن برای
the proper time to do a thing برای کردن کاری
to grub زیر و رو کردن [برای]
to grub about زیر و رو کردن [برای]
to grub جستجو کردن [برای]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
couples دو نامزد
candidate نامزد
nominees نامزد
coupled دو نامزد
affianced نامزد
couple دو نامزد
the bride elect نامزد
intended نامزد
engaged نامزد
designed نامزد
candidates نامزد
an engaged couple دو تن نامزد
fiancT نامزد
designee نامزد
bethrothed نامزد
fiance نامزد
candidate نامزد
fiancee نامزد
nominee نامزد
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
tenderised برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
to go round برای همه کفایت کردن
tenderising برای ترد ونازک کردن ان
to make room for a person جا برای کسی باز کردن
tenderizing برای ترد ونازک کردن ان
tenderized برای ترد ونازک کردن ان
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
tenderises برای ترد ونازک کردن ان
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
tenderize برای ترد ونازک کردن ان
mnemonic برای بار کردن در ثبات A
to pander to somebody's ego <idiom> برای کسی چاپلوسی کردن
higgle برای سودجویی بحث کردن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
forthcomming اماده برای ارائه کردن
to underspend [on] ناکافی خرج کردن [برای]
bolster plate صفحه برای مهار کردن
tenderizes برای ترد ونازک کردن ان
warm up <idiom> گرم کردن (برای بازی)
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
to take pity on any one برای کسی دلسوزی کردن
gagging مانع فراهم کردن برای
gagged مانع فراهم کردن برای
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
prone to do something آماده برای کردن کاری
gag مانع فراهم کردن برای
the right way to do a thing صحیح برای کردن کاری
gags مانع فراهم کردن برای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com