English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
He is cut out for it ( this job ). برای اینکار ساخته شده است
Other Matches
He is cut out for it. He is ideally (perfecly) suited to his work. برای اینکار جان می دهد
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
tentering دار کشی [میخ کشی ] [اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.]
duett قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
fibre ribbon ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
fulham طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
stationery کاغذی که برای استفاده در چاپگر ساخته شده است
bulk head دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
dos سیستم عاملی که توسط ماکروسافت برای IBM PC ساخته شده
laced valley [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
dos سیستم عاملی که توسط Digital Research برای IBM PC ساخته شده است
baseplate پایه فولادی پیش ساخته چدنی که به عنوان فونداسیون برای یک موتور به کار می رود
jazz یک سیستم نرم افزاری فنی مجتمع که برای ریزکامپیوترهای اپل مک اینتاش ساخته شده است
public آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
macwrite برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
post script SYSTE ADOBE برای طراحی فاهر صفحات درسیستمهای ریزکامپیوتری ساخته شده است یک زبان شرح صفحه که توسط S
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
p channel mos تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
Shen wI'll the work be complete? اینکار کی کامل می شود ؟
He is a pastmaster at it . خدای اینکار است
You wont reget it. You wont lose by it . از اینکار بد نخواهی دید
he is unequal to the task مرد اینکار نیست
There is nothing to be ashamed lf . ( اینکار ) خجالت ندارد
What is the motive ( design) ? غرض از اینکار چیست ؟
It is not possible ( feasible , practicable) . اینکار عملی نیست
Be a good chap(fellow)and do it. جان من اینکار راانجام بد ؟
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
you shall smart for it سزای اینکار را خواهید دید
it wasdone in no time اینکار چندان وقتی نبرد
so and so اینکار وانکار چنین وچنان
Nothing wI'll come out of this. از اینکار چیزی درنمی آید
I have pledged ( staked ) my reputation on it . شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
It is beyond my authority(control). اینکار از اختیار من خارج است
so-and-so اینکار وانکار چنین وچنان
He did it with his fathers knowledge. با اطلاع پدرش اینکار راکرد
He did it out of friendship. ازروی دوستی اینکار راکرد
I took a great deal of trouble over it. روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
i know how to do it میدانم چطور باید اینکار را کرد
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
The minisiter cant cope with it. از دست وزیر اینکار بر نمی آید
His action is in the nature of sour grapes. اززور پسی اینکار رامی کند
I'll eat my hat if I dont do it . اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
you shall rue it از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
modular construction ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
framed ساخته
wrought ساخته
sizing آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
pukka ساخته شده
manufactured head سر ساخته شده
bamboos ساخته شده از نی
self made خود ساخته
bamboo ساخته شده از نی
makable ساخته شدنی
paved ford گدار ساخته
prefabricated پیش ساخته
soi disant خود ساخته
ruled surface سطح خط ساخته
artificalism ساخته پنداری
immature نیم ساخته
self constituted خود ساخته
self formed خود ساخته
precast پیش ساخته
simulated شبیه ساخته
irowork اهن ساخته
prefabricate پیش ساخته
prefabs پیش ساخته
prefab پیش ساخته
made ساخته شده
it is made ساخته میشود
pucka ساخته شده
i do not have it in me از من ساخته نیست
self-made خود ساخته
fecit ساخته است
officinal ساخته واماده
hand made ساخته دست
haniwork دست ساخته
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
man-made ساخته دست انسان
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
finished goods کالاهای ساخته شده
blueprint نقشه پیش ساخته
built up beam تیر ساخته شده
blueprints نقشه پیش ساخته
stanchion ستون پیش ساخته
it is made ساخته شده است
cellulosic ساخته شده از سلول
intermediate product محصول نیم ساخته
man made ساخته دست انسان
wolframic ساخته شده ازتنگستن
high wrought با استادی ساخته شده
marmorean ساخته شده از مرمر
india rubber ساخته شده از لاستیک
india rubbers ساخته شده از لاستیک
pre fabricated پیش ساخته شده
marmoreal ساخته شده از مرمر
pre cast concrete بتن پیش ساخته
heparin که در کبد ساخته میشود
zipgun طپانچه دست ساخته
build up beam تیر ساخته شده
synthetic tar قطران باز ساخته
unregenerate دوباره ساخته نشده
unregenerated دوباره ساخته نشده
tubular ساخته شده ازلوله
fabrication کالاهای ساخته شده
teacher made test ازمون معلم ساخته
modular design مدل پیش ساخته
rebuilds چیز دوباره ساخته شده
sapphirine ساخته شده ازیاقوت کبود
pinwale ساخته شده ازالیاف باریک
on site concrete بتن ساخته شده در کارگاه
Who has composed this tune? این آهنگ راکی ساخته ؟
gimmal ساخته شده از حلقههای تودرتو
icehouse خانه وساختمان ساخته شده از یخ
modular design مدل ساختمانی پیش ساخته
herbal ساخته شده از علف وگیاه
half timber ساخته شده از الوار کوتاه
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
wooden از چوب ساخته شده خشن
reed قصب ساخته شده ازنی
ice crete بتون یک پارچه یا پیش ساخته
alligators ساخته شده ازپوست تمساح
alligator ساخته شده ازپوست تمساح
rebuild چیز دوباره ساخته شده
sculpturesque ساخته شده بشکل مجسمه
whole wheat ساخته شده از گندم ساییده
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
fictile فرف سفالی ساخته شده از گل
piragua ساخته شده ازتنه درخت
finish stock موجودی کالای ساخته شده
broadloom ساخته شده درکارگاه وسیع
slatted ساخته شده از تکههای باریک
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
plate girder تیر ساخته شده از تسمه
on chip مدار ساخته شده روی یک قطعه
Is there anything I can do to help? آیا کاری از دست من ساخته است ؟
Ethiopian architecture معماری حبشی [معبدهایی که از سنگ ساخته می شد]
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
gyle مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
twice laid ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
trabeated ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
hand made brick اجر ساخته شده با قالب دستی
specification یات مشخصات ساخته نشده باشد
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
trabeation ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
waxen ساخته شده از موم مومی شکل
site concrete بتنی که در پای کار ساخته شود
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
originals آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original آنچه اول استفاده یا ساخته شود
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
alpaca پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
oaken ساخته شده از چوب بلوط بلوطی
paisley ساخته شده از پشم نرم کشمیری
shack خانه کوچک وسردستی ساخته شده کاشانه
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
technologies قط عات الکترونیکی که تازه ساخته شده اند
prototype اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
custom-built آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
durn [تیر عمودی در ساخته شده از چوب بائو]
Golden House [سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
prototypes اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
iambic verse شعری که بحر ان بر وتدمجموع ساخته شده باشد
widdy طناب یا بند ساخته شده ازترکه نرم
viaducts پلی که جهت عبورومرورروی دره ساخته میشود
hydro هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
corniche جادهای که بر لبه پرتگاهی ساخته شده باشد
timber dam سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
technology قط عات الکترونیکی که تازه ساخته شده اند
shacks خانه کوچک وسردستی ساخته شده کاشانه
nitrosulphuric ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
persepolis شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
viaduct پلی که جهت عبورومرورروی دره ساخته میشود
Liberty [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
product محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
products محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
guard rail نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
greek fire ماده اتشگیری که یونانیان استانبول ساخته بودندوزیراب میسوخت
yacht rope طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
beige پارچهای که از پشم طبیعی رنگ نشده ساخته شود
manchet قرص نام ساخته شده از گندم اعلی وخالص
glyptal رزین مصنوعی ساخته شده ازگلیسیرین و اسید فتالیک
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
mosfet ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
gopher wood چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com