English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
for short برای رعایت اختصار
Other Matches
for brevity's sake برای اختصار
in deference to بملاحظه برای رعایت
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
abbreviations اختصار
abbreviation اختصار
briefness اختصار
compression اختصار
compendium اختصار
brachylogy اختصار
concise ness اختصار
reductional اختصار
compactness اختصار
brevity اختصار
contraction اختصار
contractions اختصار
shortness اختصار
simplifications اختصار
conciseness اختصار
correption اختصار
simplification اختصار
terseness اختصار
clipping اختصار
abridgement اختصار
abridgment اختصار
synoptically بطریق اختصار
for brevity's sake از لحاظ اختصار
simplifcation تسهیل اختصار
compend کوتاهی اختصار
reduction اختصار تبدیل
reductions اختصار تبدیل
mnemonic استاندارد اختصار کلمه
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
ovservation رعایت
observingly با رعایت
consideration رعایت
considerations رعایت
observance رعایت
respect رعایت
formally با رعایت
observancy رعایت
respects رعایت
inobservance عدم رعایت
heeded ملاحظه رعایت
ceremoniousness رعایت تعارف
heeds ملاحظه رعایت
heeding ملاحظه رعایت
legality رعایت قانون
regarded رعایت توجه
regardful رعایت کننده
nonconformity عدم رعایت
keep to رعایت کردن
disrespect عدم رعایت
heed ملاحظه رعایت
to go through رعایت کردن
regards رعایت توجه
observed رعایت کردن
regard رعایت توجه
observes رعایت کردن
observe رعایت کردن
esteem رعایت ارزش
non compliance عدم رعایت
observe silence رعایت سکوت
non observance of ..... عدم رعایت .....
to pass by any thing رعایت نکردن
observing رعایت کردن
regard for others رعایت دیگران
economizes رعایت اقتصاد کردن
breach of propriety عدم رعایت اداب
respectfulness رعایت احترام وادب
circuit discipline رعایت انضباط مدار
economised رعایت اقتصاد کردن
multitudinism رعایت حال توده
observantly از روی ملاحظه و رعایت
observe silence سکوت را رعایت کنید
to stand چیزیرادقیقا رعایت کردن
to go to رعایت کردن گذشتن از
inobservance of a law عدم رعایت قانون
regard رعایت راجع بودن به
fashionableness رعایت سبک پسندیده
regards رعایت راجع بودن به
formality رعایت اداب ورسوم
economize رعایت اقتصاد کردن
regarded رعایت راجع بودن به
economized رعایت اقتصاد کردن
economization رعایت اصول اقتصادی
formalism رعایت ائین و اداب
economising رعایت اقتصاد کردن
gradualism رعایت اصول تدریج
economises رعایت اقتصاد کردن
Please behave yourself . Please be courteous. ادب را رعایت کنید
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
quite the thing رعایت کننده سبک روز
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
unconventionality عدم رعایت اداب و رسوم
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
roughly speaking تقریبا بدون رعایت دقت
expressionist هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
expressionism هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
to respect oneself رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
pact قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
pacts قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
aux در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com