Dictiornary-Farsi | برجسته نگاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
topography	برجسته نگاری


Search result with all words

floating lines	خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
stereography	طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
Other Matches

pictography	تصویر نگاری رمز نگاری
alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
fingerprinted	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
monograph	تک نگاری
hydrography	اب نگاری
arteriography	رگ نگاری
reticulum	نگاری
hydrographic	اب نگاری
angiography	رگ نگاری
monographs	تک نگاری
chronology	رخداد نگاری
oscillography	نوسان نگاری
psychography	روان نگاری
chronology	وقایع نگاری
oceanpgraphy	اقیانوس نگاری
oceanography	اقیانوس نگاری
letter writer	نامه نگاری
letter writing	نامه نگاری
macrography	بزرگ نگاری
demography	مردم نگاری
myography	عضله نگاری
tachygraphy	تند نگاری
demography	جمعیت نگاری
cartography	نقشه نگاری
stylistics	سلیس نگاری
petrography	سنگ نگاری
ethnographic <adj.>	قوم نگاری
phonography	صدا نگاری
pictography	صورت نگاری
seismography	زلزله نگاری
ski graphŠetc	سایه نگاری
sciagraphy	سایه نگاری
demography	امار نگاری
picture writing	تصویر نگاری
topography	مکان نگاری
ethnography	قوم نگاری
spectrography	بیناب نگاری
spectrography	طیف نگاری
journalism	روزنامه نگاری
soleprint	انگشت نگاری از پا
phallography	نعوظ نگاری
pornography	هرزه نگاری
pictorial art	پیکر نگاری
leetter writing	نامه نگاری
dermatographia	پوست نگاری
hydrographic	نقشه اب نگاری
cranioscopy	جمجمه نگاری
hydrographic	مربوط به اب نگاری
crystallography	بلور نگاری
dactylagraphy	انگشت نگاری
survey	اب نگاری دریایی
chromatography	رنگ نگاری
surveyed	اب نگاری دریایی
data recording	داده نگاری
surveys	اب نگاری دریایی
eco mapping	بوم نگاری
logging	واقعه نگاری
arteriography	نبض نگاری
hydrography	علم اب نگاری
dactyloscopy	انگشت نگاری
electrotype	برق نگاری
cardiography	قلب نگاری
cerography	موم نگاری
telegraphic	از راه دور نگاری
diary method	روش خاطره نگاری
electroencephalography	برق نگاری مغز
electrocardiography	قلب نگاری برقی
electroretinography	برق نگاری شبکیه
emg	برق نگاری ماهیچه
electromyography	برق نگاری ماهیچه
planography	نقشه نگاری طراحی
computed tomography scanning	مغز نگاری کامپیوتری
newspapers	روزنامه نگاری کردن
newspaper	روزنامه نگاری کردن
hydrographic datum	سطح مبنای اب نگاری
portraiture	پیکر نگاری تعریف
ideographs	حروف اندیشه نگاری
mental topography	مکان نگاری ذهن
uranographical	وابسته به اسمان نگاری
uranographic	وابسته به اسمان نگاری
hydrographic chart	نقشه اب نگاری دریایی
notepaper	کاغذ نامه نگاری
seismic method	روش زلزله نگاری
finger print department	اداره انگشت نگاری
topography	مکان نگاری مساحی
To take fingerprints.	انگشت نگاری کردن
chromatographic	وابسته برنگ نگاری
anecdotal method	روش واقعه نگاری
nautical chart	نقشه دریایی اب نگاری شده
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
automatics	فرم های نامه نگاری
automatic	فرم های نامه نگاری
to correspond with	رابطه [نامه نگاری] داشتن با
uranography	عالم شناسی اسمان نگاری
topographic	وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
journalese	بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
pastellist	پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
moulage	انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
torose	برجسته
in relief	برجسته
masterwork	برجسته
kenspeckle	برجسته
laureate	برجسته
prominent	برجسته
dominant	برجسته
raised	برجسته
salient	برجسته
illustrous	برجسته
cordon bleu	برجسته
mainline	برجسته
prime	برجسته
primed	برجسته
primes	برجسته
striking	برجسته
strikingly	برجسته
pre-eminent	برجسته
convex	برجسته
overriding	برجسته
conspicuous	برجسته
par excellence	برجسته
mainlining	برجسته
illustrious	برجسته
mainlines	برجسته
mainlined	برجسته
predominant	برجسته
illustrated	برجسته
ridged	برجسته
starring	برجسته
relievo	برجسته
relief emboss	برجسته
rilievo	برجسته
noted	برجسته
pre eminent	برجسته
staring	برجسته
prosilient	برجسته
eminent	برجسته
outstanding	برجسته
outstandingly	برجسته
crowned	برجسته
stereometric	برجسته
distinguished	برجسته
stereometric	خط برجسته
of d.	برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
high relief	نقوش برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
aegicranium	آذین برجسته سر
stucco relief	گچبریهای برجسته
stereoscopic	برجسته بینی
relief emboss	نقشه برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
topographic map	نقشه برجسته
half relief	نیم برجسته
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
fash butt welding	جوش برجسته
affigy	تصویر برجسته
stereoscopics	برجسته نمایی
notbility	شخص برجسته
aegicrane	آذین برجسته سر
bas-relief	برجسته کاری
front face	سطح برجسته
bas relif	نقوش برجسته
relief map	نقشه برجسته
signalize	برجسته کردن
illustriously	برجسته وار
palmy	برجسته کامیاب
in relief	بطور برجسته
projection welding	جوش برجسته
laureatel	شاعر برجسته
stand out	برجسته عالی
stereoscopic	برجسته بین
smatt	برجسته زیرکانه
cordon bleu	آدم برجسته
salient pole	قطب برجسته
saleintiant	برجسته چشمگیر
signally	بطور برجسته
magnific	معروف برجسته
to make one's mark	برجسته شدن
relievo	برجسته کاری
piece de resistance	فقره برجسته
raised figure	طرح برجسته
to put forward	برجسته نمودارکردن
to stand out	برجسته بودن
saleint	برجسته چشمگیر
tyupical	نوبهای برجسته