English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
pick up <idiom> برداشتن چیزی ازروی زمین
Other Matches
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
ground observation دیدبانی ازروی زمین
geodetically ازروی علم زمین پیمایی
turbary حق برداشتن خاک از زمین غیر
get over ازروی چیزی گذشتن
remove the seal from مهر چیزی را برداشتن
scare up <idiom> ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
scrape up <idiom> پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
to commandeer something چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
(in) care of someone <idiom> فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
from ازروی
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
irritably ازروی تندی
childishly ازروی بچگی
impatiently ازروی بی صبری
headily ازروی خودسری
subtly ازروی زیرکی
impatiently ازروی ناشکیبایی
huffily ازروی زودرنجی
politicly ازروی مصلحت
heretically ازروی فسادعقیده
huffily ازروی کج خلقی
powerlessly ازروی ضعف
irritably ازروی تندمزاجی
distractedly ازروی گیجی
purposelessly ازروی بی مقصودی
glaringly ازروی خودنمائی
brotherly ازروی دوستی
glozingly ازروی مداهنه
muddily ازروی گیجی
preponderantly ازروی فضیلت
stupidly ازروی نادانی
courageously ازروی جرات
profligately ازروی هرزگی
flippantly ازروی سبکی
inefficiently ازروی بی عرضگی
inefficiently ازروی بی کفایتی
inquisitively ازروی کنجکاوی
puerilely ازروی بچگی
indelicately ازروی بی نزاکتی
insesately ازروی بیحسی
in the abstract ازروی تجرید
insesately ازروی بی عاطفگی
despondingly ازروی افسردگی
immorally از ازروی بد اخلاقی
despondently ازروی افسردگی
illy ازروی بد خواهی
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
inexactly ازروی بی دقتی
mystically ازروی تصوف
obedienlv ازروی فرمانبرداری
inadequately ازروی بی کفایتی
constantly ازروی ثبات
indecisively ازروی دو دلی
open mindldly ازروی بی تعصبی
indecently ازروی بی شرمی
ill naturedly ازروی بد خویی
ill humouredness ازروی بد خلقی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreverently ازروی بی حرمتی
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
joyfully ازروی خوشحالی
egotistically ازروی خودبینی
rakishly ازروی هرزگی
irreligiously ازروی بی دینی
economically ازروی اقتصاد
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredly ازروی بد خویی
lightly ازروی بی علاقگی
empirically ازروی شارلاتانی
shabbily ازروی پستی
irefully ازروی تندی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
perfidiously ازروی خیانت
pessimistically ازروی بد بینی
finically ازروی وسواس
constrainedly ازروی اجبار
doubliy ازروی تزویر
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
dizzily ازروی گیجی
considerately ازروی ملاحظه
dissolute ازروی هرزگی
fatuously ازروی بیشعوری
submissively ازروی فروتنی
fractiously ازروی کج خلقی
flightily ازروی بوالهوسی
contextually ازروی قراین
corruptly ازروی تباهی
contumaciously ازروی سرکشی
flatulently ازروی لاف
surest ازروی یقین
surer ازروی یقین
sure ازروی یقین
grammatically ازروی دستور
by i ازروی ندانستگی
by the book ازروی کتاب
crookedly ازروی نادرستی
dissolutely ازروی هرزگی
distastefully ازروی بی رغبتی
blunderingly ازروی اشتباه
evadingly ازروی تجاهل
disingenuously ازروی تزویر
dishonorable ازروی بی شرمی
disgustedly ازروی بیزاری
equivocally ازروی ایهام
enterprisingly ازروی توکل
discursively ازروی استدلال
discontentedly ازروی نارضایتی
deridingly ازروی ریشخند
inexorably ازروی سنگدلی
flatulently ازروی نفخ
to get off برخاستن ازروی
disobilgingly ازروی نامهربانی
basely ازروی پستی
blamelessly ازروی بی گناهی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
facetiously ازروی شوخی
antagonistically ازروی رقابت
circumspectly ازروی احتیاط
emulously ازروی هم چشمی
experientially ازروی تجربه
excursively ازروی بی ترتیبی
frivolously ازروی نادانی
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
inadvertenly ازروی عدم توجه
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
genealogically ازروی نسبت نامه
nattily ازروی زبر دستی
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
disputatiously ازروی ستیزه جویی
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
flightily ازروی تلون مزاج
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
by the piece ازروی کار کرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com